Feeds:
نوشته
دیدگاه

شهر اراک از نظر تاریخی نسبت به سایر شهرهای استان از قدمت چندانی برخوردار نیست ، زیرا زمان احداث شهر به دوره قاجار و سلطنت فتحعلی شاه می رسد . در اوایل سلطنت قاجار در بلوک عراق قسمت زیادی از محدوده ی استان مرکزی به علت وسعت زیاد و جمعیت فراوان ، همواره نا امن بود . در زمان فتحعلی شاه که قشونی به نام عراق تشکیل گردید یوسف خان گرجی از فتحعلی شاه تقاضا کرد تا برای این مرکز قشون عراق عجم به قلعه ایی نظامی احداث کند با احداث این قلعه به نام سلطان آباد که در سال 1231 شمسی به پایان رسید ونام آن سلطان آباد عراق شد که برای تمیز شدن با عراق بین النهرین آن را سلطان آباد عراق عجم نامیدند. . این قلعه که در بین ولایات کزاز و فراهان در مقابل دربند کرهرود قرار گرفته برای جلوگیری بگفته مورخین وقت از اشرار فراهان جای متناسبی بوده است . قلعه سلطان آباد محصور به دیواری ضخیم و خندقی عظیم و عمیق به عمق 8 متر بوده است . عمارت دولتی در قسمت شمال شهر واقع شده است . در اطراف شهر هشت برج احداث شده بود که در سال 1244 چنانچه مکتوب است فتحعلی شاه در هنگام بازدید شهر پنج عراده توپ برای حفاظت قلعه سلطان آباد در اختیار سپهدار ( یوسف خان ) گذاشت. این استان از دوره‌ی صفویه تا آخر دوره قاجاریه از استان‌های مهم به شمار می‌رفت .
هنگامی که راه آهن جنوب از کنار شهر عبور کرد و ایستگاهی در کنار آن احداث شد نام این ایستگاه را اراک گذاشتندو اراک در سال 1356 ش به عنوان مرکز استان مرکزی انتخاب و در سال 1357 شمسی رسماً تشکیلات استان مرکزی در این شهر مستقر شد . شهر قدیم اراک دارای چهار دروازه بود : 1 _ دروازه شهرجرد در مشرق 2 _ دروازه رازان در شمال 3 _ دروازه حاج علینقی در غرب 4 _ دروازه قبله در جنوب .
.
این شهر تا سال 1271 محل سکونت سپهدار قشون عراق بوده و نظری که دولت با آنجا داشته همان جنبه سوق الجیشی شهر بوده در این سال به نقل اعتمادالسلطنه میرزا حسن نایب الحکومه عراق دکاکین شهر سلطان آباد و باغات و عمارات دیوانی را مرمت و تعمیر و غرس اشجار کرده و از بلاد دیگر از هر قبیل صاحبان صنایع و حرف به این شهر آورده سکنی داد.
مورخین عموماً هر جا با شهر اراک رو برو شده اند نسبت بنای شهر را بشخص یوسف خان گرجی داده اند از نقل مورخین چنان بر می آید که شهر اراک را خود شخص یوسف خان از درآمدهای شخصی یا لااقل چنانچه بین عده ایی هم شهرت دارد و به همراهی و کمک متمکنین محل ساخته است . این شهر پس از ساخته شدن با تمام مضافات آن جزء املاک شخصی سپهدار بود تا در خلال سال های بین 1244 تا 48 که بر اثر باقی کار شدن یا نظایر آن به ضبط دولت درآمده است .
حاج زین العابدین شیروانی که کتاب بستان السیاحه خود را به سال 1248 به پایان رسانیده می نویسد : ً سلطان آباد که همان عراق عجم است و یوسف خان گرجی بنا نموده و به غلامحسین خان پسرش رسیده است و اکنون در ضبط دیوان اعلی است . ً
در جایی دیگر ذکر شده شهر اراک فعلی قبل از سال 1317 خورشیدی به نام عراق و پیش از آن به اسم سلطان آباد و در بدو امر عنوان قلعه سلطان آباد داشته است . شهر اراک از بناهای زمان فتحلعیشاه قاجار است که به دست محمد یوسف خان گرجی که گویا این شخص برادر یکی از همراهان شاه که از اهالی گرجستان بوده و به دلایلی شاه با سیاست وی را به بهانه امر و سامان دادن به این مناطق همراه سپاهی وی را گسیل داشته تا از مرکز دور باشد ) بنا شده تاریخ بنای شهر را چنانچه در افواه معروف است به حساب 1231 ضبط نموده اند . ولی چیزی که قابل ذکر است آن که بنای شهر مشتمل بر حدود پنج هزار خانواده و چهار راسته بازار مسقف و نیز مشتمل بر بنای بزرگ ارگ دولتی و مدرسه و عده زیادمسجد و حمام با حفظ آنکه بانی شهر در اکثر ایام خود در جبهه جنگ های ایران و عثمانی و ایران و روس بسر می برده و نیز سال های جنگ خیلی ممتد و طولانی بوده و نمی توان بطور قطع به سالی معین نسبت داد بلکه درباره آن باید گفت طرح شهر در سال فلان ریخته شده و بنای آن در خلال سنوات فلان تا فلان لااقل ده ، بیست سال طول کشیده است ، تا صورت شهر به خود گرفته است . به هرحال عراق واژه ای تازی و معرب آن اراک است . از سال 1339 خورشیدی ، طبق قانونی که از مجلس شورای ملی گذشت، این استان به همراه استان کنونی تهران به علت این‌که تقریبا در مرکز ایران واقع است، مرکزی نامیده شد. در سال 1316 خورشیدی بر طبق  قانون تقسیمات کشوری، نام سلطان‌آباد به اراک تغییر داده شد.
همانطور که تا قبل از این اشاره کردیم شهر قدیم اراک دارای چهار دروازه بوده بازار کنونی اراک شبکه ارتباطی داخلی این دروازه ها بود و راه های اصلی و خارجی از این دروازه ها آغاز می شد . با عبور راه آهن از اراک و احداث خیابان و گذرگاه های جدید توسعه شهر در قسمت جنوب و جنوب غربی آغاز شد . براساس آمار کتاب ایرانشهر در سال 1320 ش ، جمعیت اراک 51000 نفر بود . از این تاریخ اراک نیز مانند سایر شهرهای کشور توسعه یافت . در سال های صلح و آرامش دیوارهای حفاظتی شهر برداشته شد و شهر اراک و نقشه منظم اولیه آن بی رویه رو به توسعه نهاد . موقعیت ترابری اراک مهمترین عامل توسعه شهر در سال های اخیر بوده است .

اراک نام گیاهی است از تیره اراکیها که فقط شامل یک گونه است.برگهایش کمی متقابل و گوشتالوست.گلهایش سفید رنگ به شکل خوشه بوده و میوه اش زرد رنگ دارای هسته است وخواص دارویی دارد.از برگهای این درخت اشترانی تغذیه میکندواز ریشه آن در گذشته مسواک تهیه می شده است.این کلمه 100درصد فارسی است و برگرفته از زبان پهلوی است.ریشه آن اراکوه ایست که به اریکه تغییر یافته است و کلمه الارایکه که جمع مکسر آن ارائک است 5 مرتبه در قرآن به کار رفته است.
واژه اراک به معانی ، تخت پادشاهی _ پایتخت _ باغستان _ نخلستان ، شهرستان ، باغ و بارگاه اورده اند ، پروفسور هرتسفلد آلمانی ً اراک ً را بشکل فارسی کلمه ً عراق ً و به معنی سرزمین هموار دانسته است . حبیب‌الله نوبخت، مولف کتاب دیوان دین، ذیل واژه‌ی ارائک می‌نویسد:
«ارائک جمع اریکه است و اریکه معرب است از کلمه‌ی اراکه و اراک به فتح کاف در
فارسی به معنی تخت پادشاهی است در مرتبه‌ی اول، و به معنای پایتخت است.
در مرتبه‌ی دوم به معنای استانی است که پایتخت پادشاهان در اوست در مرتبه‌ی
سوم.»
مگر این‌که عرب‌ها این کلمه را در معنای سوم به گونه‌ی عراق تعریب کرده و اصمعی که نام عراق را در پارسی دانسته و به معنای باغستان و نخلستان گرفته است.
جغرافی‌نگاران ایرانی و عرب از سده‌ی 2ه.ق به بعد، از سرزمین تیسفون تا بیستون تا اکباتان، و از اکباتان تا باتان را ایالت‌ها و آبادی‌های پایتخت شمرده‌اند و این نواحی را بهستون توصیف کرده‌اند و کلمه‌ی اراکه به معنی شهرستان و لفظ اراک به معنای باغ و کاخ نیز صوری از لغت اراک هستند. این واژه به گونه‌ی آرایک به فتح آخر در اوستا به معنی بارگاه، تخت‌گاه، سریر پادشاهی به کار رفته است.
در زمان سلوکیان در منطقه ماد بزرگ بین همدان و ری شهری به نام کره نزدیک اراک کنونی وجود داشته است . واژه ً کره ً در دوران اسلامی به نام های الکرح _ کرح تغییر یافته است . از قرون اولیه اسلام و گسترش اسلام به داخل مرزهای کشور منطقه وسیع ماد بزرگ به جهان معرفی گردید ، در قرون دوم اسلامی نواحی بین همدان ، ری ، اصفهان را عراق نام نهادند .
شاه اسماعیل صفوی در سال 908 هـ ق سلطان مراد بایندری را که از مدعیان حکومت در منطقه بوده است شکست داد و بعد از این پیروزی بود که دستور داد در کرج آستانه امامزاده سهل بن علی را به دقت تعمیر کنند و بر روی آن گنبد و بارگاهی بزرگ بسازند از آن تاریخ شهر کرج را آستانه نامیده اند . در طول حکومت قاجاریه نیز شهرهایی نیز در این منطقه بنا و یا بازسازی گردید ، گرچه از زمان تأسیس شهر اراک ، مرکز استان بر مبنای سلطان بیشتر از دو قرن سپری نشده است ، طی این خطه از کشور مهد تربیت و پرورش علما ، رجال و دانشمندان و ادبای بزرگ بوده است که هر یک میراث جاودان ارزشمندی را در پهنه تاریخ و فرهنگ و ادب کشور از خود باقی گذارده اند .

————————–

در مورد معنی عراق بطور یقین باید گفت که عراق معرب اراک می باشد. می دانیم پس از اسلام زبان عربی در ایران رواج یافته و تعداد زیادی واژگان عربی وارد زبان فارسی گردیده و از سوی دیگر واژگان فارسی و ایرانی یا بصورت دخیل  و یا بصورت تعریب وارد زبان عربی شده است. چون برخی از حروف الفبای فارسی مانند گ- ژ- پ- چ در الفبای زبان عربی وجود ندارد و همچنین تعدادی از حروف الفبای زبان عربی مانند ط، ظ، ع، ق، ص ، ض در الفبای فارسی نیستند هنگام وامگیری واژگان، این حروف را معرب و یا مقرس کرده اند الظشت که همان تشت فارسی و النرجس که همان نرگس فارسی است.

واژه اراک به معانی ، تخت پادشاهی _ پایتخت _ باغستان _ نخلستان ، شهرستان ، باغ و بارگاه اورده اند ، پروفسور هرتسفلد آلمانی ً اراک ً را بشکل فارسی کلمه ً عراق ً و به معنی سرزمین هموار دانسته است .
در زمان سلوکیان در منطقه ماد بزرگ بین همدان و ری شهری به نام کره نزدیک اراک کنونی وجود داشته است . واژه ً کره ً در دوران اسلامی به نام های الکرح _ کرح تغییر یافته است . از قرون اولیه اسلام و گسترش اسلام به داخل مرزهای کشور منطقه وسیع ماد بزرگ به جهان معرفی گردید ، در قرون دوم اسلامی نواحی بین همدان ، ری ، اصفهان را عراق نام نهادند .
شاه اسماعیل صفوی در سال ۹۰۸ هـ ق سلطان مراد بایندری را که از مدعیان حکومت در منطقه بوده است شکست داد و بعد از این پیروزی بود که دستور داد در کرج آستانه امامزاده سهل بن علی را به دقت تعمیر کنند و بر روی آن گنبد و بارگاهی بزرگ بسازند از آن تاریخ شهر کرج را آستانه نامیده اند . در طول حکومت قاجاریه نیز شهرهایی نیز در این منطقه بنا و یا بازسازی گردید ، گرچه از زمان تأسیس شهر اراک ، مرکز استان بر مبنای سلطان بیشتر از دو قرن سپری نشده است ، طی این خطه از کشور مهد تربیت و پرورش علما ، رجال و دانشمندان و ادبای بزرگ بوده است که هر یک میراث جاودان ارزشمندی را در پهنه تاریخ و فرهنگ و ادب کشور از خود باقی گذارده اند .

دکتر محمد مصدق ملقب به مصدق السلطنه رجل سیاسی ایران، پسر میرزا هدایت در سال 1261 متولد شد. پدرش میرزا هدایت الله وزیر دفتر استیفاء دوران ناصری و از مردان تجدد طلب و پیرو امیرکبیر و از معاریف شهرستان آشتیان و مادرش ملک تاج خانم نجم السلطنه بنیانگذار بیمارستان نجمیه دختر فیروز میرزا پسر عباس میرزا ولیعهد فرزند فتحعلی شاه قاجار است. تحصیلات مقدماتی را در تهران به انجام رساند و در سال 1278 ه.ش برای تحصیلات عالیه به پاریس عزیمت کرد و بعد از اتمام دوره مدرسه علوم سیاسی پاریس به دانشگاه نوشاتل سوئیس وارد شد و در 1293 به اخذ درجه دکتری در حقوق نایل گردید و بعد به ایران بازگشت چون مخالف قرارداد 1919 ( 1298 ه.ش) ایران و انگلیس بود در بهار 1298 به سوئیس بازگشت و قصد داشت در آنجا مشغول کار شود که کابینه مشیرالدوله برای تصدی وزارت دادگستری از وی دعوت کرد. در حین مراجعت به ایران از راه هندوستان و بندر بوشهر در پاییز سال 1299 به حکومت فارس منصوب شد. با این همه در اسفند همان سال، از شناسایی کودتای سیدضیاءالدین طباطبایی امتناع ورزید پس از سقوط سید ضیاءالدین در سال 1300 به وزارت منصوب شد و به اصلاحات در این وزارتخانه پرداخت. در سال 1301 حکومت آذربایجان یافت و بعد از چندی به علت عدم موافقت دولت مرکزی با نظریات او، از این سمت استعفا داد در سال 1302 وزیر امور خارجه شد.
در 1303 در دوره پنجم قانونگذاری به نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای ملی انتخاب گردید. در این دوره با واگذاری سلطنت به سردار سپه مخالفت ورزید. در دوره ششم مجددا» به وکالت مجلس از طرف مردم تهران انتخاب شد و با تشکیل مجلس موسسان مخالفت کرد و پس از اتمام این دوره چون دولت در انتخابات مجلس دخالت کرد از سیاست کناره گرفت و در قریه احمدآباد در غرب تهران اقامت گزید.با این که از سیاست به کلی به کنار بود در چهارم تیر ماه 1391 به وسیله شهربانی تهران توقیف شد و به بیرجند اعزام گردید و تا آذرماه همان سال در زندان عمومی آن شهر محبوس بود. سپس مجددا» به احمد آباد تبعید شد.پس از وقایع شهریور 1320 در دروه چهاردهم ( 1322) و شانزدهم ( 1329) بار دیگر از طرف مردم تهران به وکالت مجلس شورای ملی انتخاب شد.
در این دوره برای استیفای حق ملت ایران از شرکت نفت ایران و انگلیسی و دولت انگلستان جبهه ملی را تشکیل داد و به مبارزه پرداخت و در بیست و نهم استفند 1329 قانون ملی شدن صنعت نفت را از تصویب مجلس شورای ملی و سنا گذراند و در اردیبهشت 1330 برای اجرای این قانون و خلع ید از شرکت نفت سابق، نخست وزیری ایران را قبول کرد. در تیرماه 1331 با این که مجلس جدید به نخست وزیری او رای تمایل داده بود، به سبب اختلاف نظر با محمد رشا پهلوی ( شاه وقت ) برای تصدی وزارت دفاع ملی، از تشکیل دولت جدید استنکاف کرد و شاه قوام السلطنه را به نخست وزیری منصوب کرد. ولی ملت با قیام سی تیر مجددا» او را به نخست وزیری برگزید.در بیست و هشتم مرداد 1332 با کودتای عوامل دربار و سیا ( C.I.A ) همراه عده ای از همکاران خود دستگیر و زندانی شد. در پاییز همان سال در دادگاه های نظامی با وجود دفاعیات مشروح به 3 سال زندان مجرد محکوم گردید.
پس از پایان دوره زندان در شهریور 1335 تحت الحفظ به احمد آباد اعزام شد و تحت نظر ماموران ساواک بود تا اینکه در اذرماه 1346 به سبب بیماری به تهران منتقل شد و در ششم اسفند در بیمارستان نجمیه بستری گردید و در سحرگاه چهاردهم اسفندماه 1346 در گذشت و با اینکه وصیت کرده بود در گورستان شهدای سی ام تیر 1331 مدفون گردد. به دستور دولت در خانه خودش احمد آباد به خاک سپرده شد. در یکی از یادداشت های دکتر مصدق آمده است. از روزی که ایران مشروطه شده تنها نه من، بلکه هر یک از افراد این مملکت دارای این نظر بوده است که شاه در زمان استبداد ( سلطنت مطلقه) هر چه می خواست می کرد و مسوول هم نبود، ولی در حکومت مشروطه کاری بدون تصویب نمایندگان ملت و موافقت دولت نمی کند، مسوولیت هم ندارد. چنانچه در حکومت مشروطه هم شاه هر چه می خواست می کرد و مسوول هم نبود دیگر لزوم نداشت ملل عالم برای سرنگون کردن دستگاه استبداد انقلاب کنند، کشته و تلفات بدهند تا به آزادی و حکومت مشروطه برسند. من تازه دارای این عقیده نشده ام و روز نهم آبان ماه 1304 هم که در مجلس پنجم تهدید به قتل شده بودم دارای همین عقیده بودم.
تالیفات دکتر مصدق:
1- کتاب در مسائل حقوقی به زبان فرانسه
2- مدارک حقوق اسلامی و وصیت در مذهب شیعه
3- کاپیتالاسیون و ایران
4- رساله شرکت سهامی دراروپا
5- دستور محاکم
6- حقوق پارلمانی در ایران و اروپا
7- اصول قواعد و قوانین مالی در ایران و کشورهای خارجی.

چون شهر اراک جدید التاسیس است بنابراین دو عامل اساسی را باید مورد توجه قرار داد.
عامل سیاسی – عامل اقتصادی
۱- عامل سیاسی
در اوایل سلطنت قاجار در بلوک عراق (نواحی بین شهرهای قم، ساوه، همدان، ملایر، بروجرد، گلپایگان و اصفهان) بعلت وسعت زیاد نزدیک به ۹۰۰۰ کیلومتر مربع و در حدود یکهزار روستا با جمعیتی فراوان. همیشه ناامنی و اختلافات محلی و بخصوص هجوم گاه و بیگاه ایلات و عشایر مجاور که گاهی حتی امنیت مرکز ایران را بر هم میزدند و نبودن پادگان دائمی نظامی و دور بودن از مرکز حکومت و عدم اطاعت از حکام شهرهای مجاور که گاهی موجب می شد قشون مرکزی برای آرامش و امنیت به این منطقه گسیل شوند، نظیر لشگر کشی سپهدار در زمان فتحعلی شاه برای مبارزه با اهالی دلف آباد که شرح آن در فصل آثار باستانی آمده است.
در زمان فتحعلیشاه قشونی به نام قشون عراق تشکیل گردید و سپهداری آنرا فتحعلیشاه به یوسف خان گرجی محول نمود (۱۲۲۴ هـ). ژنرال سیندلر انگلیسی ۱: سلطان آباد در سال ۱۸۰۸ میلادی توسط یوسف خان گرجی که حاکم ولایت عراق عجم و فرمانده سپاه پیاده نظام دوازده هزار نفری آن سامان بود بنا شد. این سپاهیان منظم بدنبال توصیه های ژنرال گاردان فرانسوی بوجود آمده بودند.
یوسف خان گرجی از فتحعلیشاه تقاضا نمود که برای مرکز قشون عراق عجم، قلعه ای نظامی احداث نماید. پس از موافقت شاه، محل فعلی شهر به علت موقعیت جغرافیائی و نظامی. (سوق الجیشی) مناسب تشخیص داده شد (محل شهر از سه طر به وسیله کوهها و از طرف شمال بوسیله دریاچه نمک و دشت فراهان احاطه شده است).
از طرف دیگر چون در آن زمان مساله سربازگیری به شکل امروزی نبوده و در موقع لزوم از مردم روستاها به عنوان داوطلب و چریک و مزدور استفاده می کردند. بنابراین در منطقه عراق مرکزی بدین مناسبت ضروری بنظر می رسید. گذشته از مسائل فوق برای اداره منطقه از لحاظ اداری و کارکنان حکومتی پایگاه و مرکزی لازم بود که به خاطر مسائل فوق قلعه یا دژ نظامی سلطان آباد احداث، سپس به نام قلعه سلطان آباد پس از آن به نام سلطان آباد. آنگاه عراق و سرانجام در سال ۱۳۱۶ هـ.ق به نام اراک نامیده شد.
۲- عامل اقتصادی
نواحی وسیع منطقه عراق از مناطق پرجمعیت و حاصلخیز ایران و این محدوده دارای بلوکات ششگانه زیر بوده است.
بلوک فراهان، بلوک شراء بلوک برچلو، بلوک وفس، بلوک سربند و بلوک کزار که حدود یکهزار روستا را شامل بوده و دارای محصولات کشاورزی فراوان به علاوه مرکز بافت قالی که از لحاظ اقتصادی و مرغوبی شهرت جهانی داشته که حتی نام ساروق در اکثر کشورهای اروپائی و امریکا با قالیچه ایران همراه بوده است.
تاریخ بنای شهر اراک طبق نوشته شادروان استاد دهگان.۱
«در محل فعلی شهر اراک ده بزرگی به نام دستگرده یا دستجرده وجود داشته است و از آثار آن ده قناتی به نام قنات ده که در جنوب اراک جاری باقیمانده است. تاریخ خرابی دستگرده تا کنون معلوم نگردیده است و عده یی این خرابی را هم به حساب خرابیهای افاغنه می گذارند». در اوایل دولت زندیه ۹ روستا یا قلعه در محل ده یا شهر سابق ساخته شده است که اسامی آنها بدین قرار است: ۱- قلعه قادر ۲- قلعه نو ۳- قلعه طهماسب ۴- قلعه باباخان ۵- قلعه آسمیع ۶- ده حصار ۷- ده کهنه ۸- قلعه سلیم ۹- ده آزادمرادآباد این ۹ قلعه یا روستا در دو طرف رودخانه شهر در ضلع جنوبی اراک بوده اند.
خرابه های قلعه نو در جنوب شهر باقیست، قلعه حاج طهماسب در شرق قلعه نو، قلعه سلیم درشمال شهر و در کنار زمینهای و رزنه بوده است. قلعه خان باباخان در منتها علیه خیابان عباس آباد. قلعه آزاد مراد آباد در نزدیکی زمینهای ورزنه، قلعه آسمیع (آقاسمیع) در نواحی پل گردو (پل راه آهن) در جنوب شرقی شهر.
حصار در غرب اراک کنار رودخانه، ده کهنه نزدیک حصار و قلعه قادر نزدیک کره رود.
این نه روستا در دو طرف رودخانه قرار داشته اند. بدین ترتیب: حصار، ده کهنه، و قلعه های سلیم و آزادمراداباد در غرب رودخانه، قلعه نو و بقیه در شرق رودخانه.
یکی از عواملی که در اکثر روستاهی ایران موجب اختلافات و چند دستگی بین روستائیان بوده است تقسیم آب می باشد. روستاهای نه گانه هم از این بلیه اجتماعی مستثنی نبوده اند. تا اینکه همانطور که در قبل اشاره شد، محمد یوسف خان گرجی مامور ساختن قلعه یی نظامی می گردد. این قلعه با نقشه قبلی و اندیشیده بوده است و از نوع شهرهای شطرنجی می باشد و در آن پیش بینیهای لازم برای اسکان مامورین دولتی و سایر افراد و سرویس ها و خدمات متداول آنروزی شده بود. در صفحات آینده در قسمت سیما و نمای شهر ویژگیهای آن بطور مشروح ذکر خواهد گردید.
تا اینکه بنای ساختمان شهر باتمام میرسد. در آن هنگام سپهدار روستاهای نه گانه را ویران و تمام اهالی را در شهر جدید اسکان میدهد، در استقرار اهالی جدائی مکانی گذشته کاملاً رعایت شده است باین ترتیب که اگر بازار را بجای رودخانه فرض کنیم، اهالی حصار و ده کهنه و قلعه های سلیم و آزادمرادآباد در قسمت غرب بازار (محله حصار) و ساکنین سایر قلعه ها را در قسمت شرق بازار به نام (محله قلعه) اسکان می دهد. ناگفته نماند که گهگاهی بین ساکنین دو محله جدید اختلافات قدیمی ظاهر گشته و موجب ناراحتی هائی شده است.

تاریخ بنای شهر طبق سنگ نوشته های سر در بازار و جلو مدرسه سپهداری که هر دو از بین رفته اند جمله «نمودیوسف ثانی بنای مصر جدید» می باشد که با حساب جمل برابر با ۱۲۳۱ هجری و قمری و ۱۸۰۸ میلادی می باشد. اضافه می کنم که بنای شهری اندیشیده مشتمل بر بنای بزرگ اراک دولتی شامل کلیه ادارات آن روز، مدارس متعدد، تعداد زیادی مسجد و حمام و کوچه و اماکن مسکونی به علاوه دو بازار عمود بر هم و تیمچه های متعدد و برج و بارو و تمام تاسیسات شهری در مدت چند سال ساخته شده و تاریخ فوق سال اتمام بنا می باشد.
نام شهر ابتداء قلعه نظامی، بعد سلطان آباد، شهرستان عراق و در سال ۱۳۱۶ شمسی که راه آهن سراسری شروع بکار نمود به اراک مبدل گشت
************************************************************
و حالا نفرین های مادرانه ی مادران اراکی
1 –
ای جز جیگر بزنی ایشالا د ولم کن= الهی جگرت بسوزه دست از سرم بردار
2 –
کم سر بسرم بل بیخودی خون به دلم کن= کمتر سر به سر من بگذار و دلم را خون کن
3 –
ایی پیرن جا موندتا ورگی بل تو یخدون= این پیراهن میراث مانده ات را بردار بگذار داخل یخدان ( جای لباس )
4 –
آتیش بگیری ببم منا اینقذه نچزون= الهی آتش بگیری فرزندم ، من را اینقدر زجر نده
5 –
هی نیششا طاق میله ذلیل مردهء گنده = مرتب دهانش بازه ( می خنده ) ذلیل مردهء گنده
6 –
مو تر اومدم ، امرو که هیکل خونه مونده = من کلافه شدم امروز که این با این هیکلش در خانه مانده
7 –
مو قد تو بودم ننم ا جاش نمیجمید = من اندازهء تو بودم مادرم از جایش تکان نمی خورد
8 –
کاراش با مو بود اون و شورش همشا می خفتید = همهء کارهای خانه را من انجام می دادم و او و شوهرش همه اش می خوابیدند .
9 –
حالا مو باید صب تا پسین هی بکنم جون = اما حالا من ، از صبح تا غروب باید جون بکنم
10 –
یا دنبال او باید برم یا عقب نون= یا دنبال آب بدوم یا دنبال نان
11 –
امشو دو شو نخفتیدم بچم نمیله = با امشب دو شب است که نخوابیدم ، بچه ام نمی گذارد بخوابم
12 –
باپا لو تندور نره بفته سر به کله= نگاه کن نره لب تنور با سر بیافته توی تنور
13 –
وی وی منا این نیم وجبی به تنگ آورده= وای وای من را این نیم وجبی کلافه کرده
14 –
ای قد نکشه خدا کنه جونمرگ مرده = خدا کنه دیگر از این بزرگتر نشود جوانمرگ شده
15 –
داغت بامونه بند دلم به حق قرئون= داغت به دلم بنشینه به حق قرآن
16 –
یه دقه وخی بچیا بگیر بغل بگردون= یک دقیقه پاشو بچه را بغل کن و بگردونش
17 –
با دسه هونگ شیطونه میگه بل د تو دندش = شیطانه می گه با دستهء هاون بزن توی قفسه سینه اش
18 –
آتیش بگیره خدا کنه مرده و زندش = خدا کند که مرده و زنده اش آتش بگیرد .
بیل گردانی

این مراسم سنتی که نوعی ورزش باستانی و پهلوانی نیز محسوب می شود در شهر نیمور برگزار می شود . این مراسم در میدان اصلی نیمور برگزار می شود .

جشن هاوسرورهای خصوصی

این قبیل جشن ها عمدتا به صورت جشن عروسی و خواستگاری در مراحل مختلف برگزار می شود . شیوه برگزاری این نوع مراسم در قیاس با سایر نقاط کشور تفاوتهای چندانی ندارد ، ولی ویژگی برگزاری این مراسم به ویژه در مناطق روستایی استان متفاوت است . مراسم عروسی ، مراحل مختلف خواستگاری ، شیرینی خوران ، عقدکنان ، حنابندان و شب عروسی را دربر می گیرد.

جشن های ملی و مذهبی

در بیشتر نقاط استان مراسم اعیاد ملی مذهبی برگزار می شود . این نوع مراسم مانند جشن های ملی چهارشنبه سوری ، عیدنوروز ، سیزده بدر و عیدهای مذهبی قربان ، فطر، غدیرخم ، نیمه شعبان ، روز مبعث پیغمبر(ص) ، روز تولد ائمه اطهار و ….. با شور و شوق از طرف مردم برگزار می شوند.

قالیشویان

بر اساس روایات معتبر حضرت سلطان علی فرزند بلافصل امام پنجم که در اوایل قرن دوم هجری به دعوت اهالی فین ، قم و کاشان به این سرزمین مسافرت کرده بود در مشهد اردهال به شهادت رسیده است . گفته می شود در روز واقعه خون مطهر این شهید نقش های ترنج و محراب قالی را رنگین کرده است و از این رو پس از گذشت بیش از یک هزارو سیصد سال ، مردم فین کاشان همه ساله با برگزاری مراسم « قالیشویان » یاد آن امام زاده را گرامی می دارند . این مراسم در دومین جمعه مهرماه برگزار می شود

مراسم ویژه محلی اهو اهو

این سنت در روستای خورهه در شامگاه چهاردهمین ماه رمضان – شب تولد حضرت امام حسن (ع) برگزار می شود . با تاریک شدن هوا ، نوجوانان و کودکان به دسته هایی تقسیم می شوند و به در خانه ها می روند و اشعاری می خوانند . یکی از افراد گروه که از همه بزرگتر است با صدا ی بلند شعری می خواند و دیگران در پایان آن با صدای بلند اهواهومی گویند . این گروه معمولا به در منازلی می روند که فرزند پسر کوچکی داشته باشد . حال اگر نام فررزند کوچک یک خانواده «عادل» باشد ، این ابیات به صورت زیر خوانده می شود :

عـادل خـوان شمائیـد اهواهو ، از قلعه در نیائیـد اهواهو

کـه مردم دشمنت اند اهواهو ، به قصد کشتنت اند اهواهو

……….

آجیل بیار زودی اهواهو

در پایان اشعار معمولا پسر کوچک خانواده مقداری آجیل و تنقلات برای گروه مورد نظر می آورد . اگر صاحب خانه دیر آجیل بیاورد دوباره اشعار فوق خوانده می شود .

لهجه و اصطلاحات

گویش، لهجه واصطلاحاتی که در این بخش می آید در اصل ترکیبی از ناحیه عراق عجم و قسمتهای مرکزی ایران می باشد که پس از گذشت نزدیک به دو قرن هویتی خاص و مستقل پیدا کرده که ازلحاظ گویش و کلمات تغییرات جزئی نموده ولی از لحاظ مفهوم با دیگر نقاط کشور یکسان است .

درباره گویش اراکی باید گفت که قبل از پیدایش شهر فعلی اراک در نقاط مختلف این بخش از ایران لهجه های مختلفی وجود داشت ، از جمله گویش تاتی در منطقه وفس، لهجه مردم شراء(چراء) و کزاز و سربند که هر کدام در صوت و آوا تفاوتهایی با هم داشته و دارند، اماپس از بنای شهر اراک و اسکان گروههای مختلف در این شهر و مهاجرت مردمی با لهجه های مختلف به این ناحیه یک ترکیب خاصی از لهجه های مختلف بوجود آمد که تا قبل از پیدایش رادیو و سینما و تلویزیون متداول بود اما با پیدایش رسانه های گروهی و تسلط زبان لفظ قلم با لهجه تهرانی و زبان رسمی دولتی گویش محلی کم کم فراموش گردید و اینک مردم اراک تا حدی بدون لهجه بوده و کتابی یا تهرانی سخن می گویند. ولی در روستاها یا طراف و خود شهر محاوره پیرمردان و پیرزنان همان لهجه قدیمی می باشد و لغات والفاظی که در بین مردم روستاها و پیرمردان در سخن گفتن متداول و معمول است بیشتر واژه های فارسی دری و گاهی لغاتی از زبان اوستایی و پهلوی بوده که امروزه در حال نابودی و از بین رفتن است و ضرورت دارد برای حفظ و نگهداری واژه های اصیل قدیمی به روستاها و در بین عشایر رفته و به جستجوی آن پرداخت تا به این گنجینه نفیس ادبی دست یافت.

متأسفانه غلبه زبان تهرانی و جایگزینی کلمات بیگانه و تعمیم فرهنگ و راهیابی واژه های اروپایی،غالب لغات صحیح و قدیمی ما را پایمال کرده و از ادبیات فارسی خارج ساخته است تاجایی که پیرمردان و روستائیان را به خاطر استعمال کلمات درستشان مورد تمسخر قرار میدهند و بدون دقت به گفته های آنان می خندند و تفریح می کنند درحالیکه همانطوریکه ملاحظه خواهد شد بسیاری از لغات ریشه دار و اصیل و گاهی اوستایی و پهلوی که ریشه یابی شده اند معنی و تلفظ صحیح آن همان است که در سخن گفتن پیرمردان می آید و باتحقیق در فرهنگهای فارسی متقدمین از شعرای بزرگ ایران شواهد شعری نیز آورده شده است اما برای بسیاری از واژه ها نتوانستیم قرینه و معنی به دست آوریم زیرا در فرهنگ ها ضبط نشده اند.

برای دستیابی و تدوین جغرافیای تاریخی استان، علاوه بر تحقیقات و بررسیهای زنده یاد استاد دهگان و پژوهشهای ده سال اخیر را قم این سطور ، ناگریز باید از تاریخ و جغرافیای دوران حکومت مادها قبل از هخامنشیان در ایران، آگاهی داشت زیرا چنانچه خواهیم دید، استان مرکزی امروز قسمت بزرگی از ماد سفلی یا ماد  برزگ بوده است دست یابی به حقایق و واقعیتهای تاریخی آن زمان، بدلایل زیرکاری است بس مشکل.

1-   از خط و نوشته دوران ماد، در داخل ایران چیز زیادی باقی نمانده، مگر نوشته های الواح آشوری و بابلی که باید به بیطرفی آن نوشته ها شک کرد. تنها سند مهم ، زبان «تاتی» است که از شاخه های زبان «مادی» بوده و اکنون در بخشهائی از استان مرکزی با آن زبان سخن می گویند.

اما متاسفانه الفبای این زبان از بین رفته  است، شاید بتوان الفبا و خط این زبان را در بین تات زبانانی که از داخل ایران برای جلوگیری از حمله سکاها در زمان ساسانیان به باکو و دیگر نواحی «اران» یا (بنا درست آذربایجان شوروی کوچانده شدند پیدا کرد. در حال حاضر از کلیه واژگان زبان «تاتی» بخش» وفس» فیش برداری شده و چند سال که مشغول مقایسه آن واژگان با زمانهای اوستائی و پهلوی هستیم امید است این مهم بسامان برسد.

2-   تمام سنگ نوشته ها و الواح مکشوفه در داخل ایران مربوط بدوران هخامنشی اشکانی و ساسانی است، چون هخامنشیان و ساسانیان از قوم پارس بودند و بویژه هخامنشیان که حکومت مادها را ساقط کردند توجهی به آثار و تمدن قوم ماد نداشتن و حتی پایتخت را از همدان «هنگ متنه HANJMTANA » و به زبان یونانی اکباتان، به شوش و تیسفون «در چهل کیلومتری بغداد!!» منتقل کردند.

3-   یورشهای مداوم 46 ساله آشوریان به سرزمین ماد (834 تا 878 پیش از میلاد سبب ویرانی شهرها و شهرکها گردید، وجود تعداد کثیری تپه های باستانی باحتمال قوی بازمانده از آن دوران است.

مناطقی که مورد هجوم آشوریان قرار گرفته عبارت بوده است از:

نواحی اشغال شده آغازیلگشت از بخش علیای رودهای زاب کوچک و دیاله مرز شمال از کوههای گیزیل بوندا (تانلانکوه) و ناحیه ی زنگان (زنجان و مرز شرقی تا مغرب کسپین (قزوین) و مشرق همدان (فراهان در شمال شهر اراک) و مرز جنوبی اشغالی آشوریان از کوه الوند شروع شده تا کرمانشاه و در جهت شرقی غربی تابستان شاخه های رود دیاله ممتد بوده است. (1)

4-   هجوم بیست و پنج ساله سکاها به ماد سفلی (استان مرکزی) و ویرانی شهرها و شهرکها(1)

5-   ویرانگریهای اسکندر مقدونی در قسمتی از غرب ایران و ناحیه ی ماد و نابودی کلیه نوشته های تاریخی و فرهنگی و اجتماعی، بنابر برخی نوشته ها  کتاب دینی ایرانیان بر روی ششهزار جلد پوست گاو با آب طلا نوشته شده بود که اسکندر مقدونی آنرا به یغما برد و در آن زمان دانشمندان یونانی و مقدوینهای آنرا به زبان لاتین برگرداندند. بهر صورت آنچه نوشته به زبان مادی و هخامنشی بود نابود گردید.

6-   دگرگونی و تغییر خطر و الفبا از پارسی باستان ابتدا به هخامنشی و سپس به پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی.

7-   حمله اعراب بایران و سپس تهاجم ترکان و مغولان، که موجب گردید تمام کتب مذهبی، فرهنگی، تاریخی و علمی یا سوزانده شوند یا آنها را در رودخانه ها بریزند. بنابر دلایل بالا، اطلاع و آگاهی ما  از تاریخ و جغرافیا منحصر می گردید.

1-شاهنامه منشور ابومنصوری که سینه به سینه تا اواخر ساسانی حفظ گردیده و پس از آن بصورت مدون در آمده و فرزانه توس، فردوسی بزرگ آنرا به خط کشید. که در شاهنامه فردوسی هم اطلاع دقیقی از دوران ماد و اشکانی بدست می آید.

2-از دوران ساسانیان تعداد کمی کتب پهلوی در هند محفوظ مانده بود که پس از کشف آن کتب در قرن گذشته الفبای آن خوانده و آن متون بفارسی مروری برگردانده شد، اسناد فوق بیشتر در امور مذهبی بوده و اطلاعات اندکی در مورد تاریخ و جغرافیای دوران اشکانی و ساسانی بدست می دهد.

3-کشف رموز الفبا و خطوط سومری، کشوری، بابلی، ایلامی ، روستائی و پهلوی بوسیله دانشمندان غربی که موجب خواندن الواح آشوری، بابلی و سراسری گردید با کشف الفبای اوستائی، بخش های مختلفی از اوستا کشف و خوانده شد که سبب شناخت دین و تاریخ و جغرافیای پیش از هخامنشی گردید. (1)

4-نوشته های مورخین باستانی غربی مانند: هرودت و گزنفون و موسی خورن ارمنی و دیگری، قسمتهائی از تاریخ و جغرافیای ایران را در پیش از ساسانی روشن می کند، هر چند این نوشته ها را نمی توان موفق و بیطرف دانست زیرا شرح جنگهای یونان و روم با ایران است. از جهت جغرافیائی، ذیقیمت است زیرا ذکر اسامی شهرها، رودها و کوهها، روشنگر وضع جغرافیائی آن زمان است ، اما از جهت تاریخی نمی تواند مورد اعتماد باشد. نمونه اینگونه اخبار مخدوش و غیر واقعی را بوسیله مورخین، در پنجاه سال اخیر در جنگهای بین المللی و منطقه ای دیده ایم که مورخ هر کشور، ازدیدگاه خود به قضیه پرداخت است.

بنابراین برای شناخت جغرافیای تاریخی استان مرکزی در دوران پیش از اسلام ضرورت دارد تا از کار محققین تا حدی بیطرف مدد جست، از جمله این ماخذ تاریخ ماد نوشته ی دیاکونوف و ایران در زمان ساسانی نوشته ی کریستین سن دانمارکی و ایران از آغاز تا اسلام گریشمن و دیگران است. در مورد بعد از اسلام اشکال چندانی وجود ندارد و می توان از تاریخهای طبری و ابن اثیر و تمام کتب مسالک و ممالک سود برد.

واژه ماد

پیش از پرداختن به محدوده جغرافیائی و پیشینه تاریخی استان، ضرورت دارد واژه ماد، بررسی گردد.

ماد به زبان آشوری، مادای MADAI یاماتای MATAI

به زبان ایلامی، ماتاپه MATA-PE

به زبان عبری قدیم، مادای MADAI

به زبان یونها یا یونانیان قدیم، مدی MADEI یا مد MED

به زبان ارمنی قدیم، مار MAR تلفظ می شود.

اصل واژه ماد MADA (1) که اسم قوم و مملکت غربی ایران بوده (در مقابل پارس، مملکت جنوبی ایران) بهمین ترکیب در پنج قرن پیش از تولد مسیح تقریباً پنجاه بار در کتبیه های پادشاهان هخامنشی در بهستان (بیستون) و ابنیه و قصور فارس وشوش و غیره تکرار شده است.

نخست یونانیهای آسیای صغیر یعنی ساکنین نواحی خلیج از میرحالیه که مملکت آنان نیز جزو قلمرو سلطنت ایران بوده و در کتیبه های خطوط میخی هخامنشیان یون (YONIE)YAUN نامیده شده، اسم ماد و پارس را باروپا رسانیدند، چون یونها تلفظ (A=1) را نداشتند، ناگریز کلمات خارجی را در دقت ضرورت به (E=1) مبدل می کردند، از این جهت ماد و پارس ، نزد آنان به صورت ید و پرس تحریف گشت و بهمین شکل و تلفظ بعدها به رومیها رسید و میان سایر دول غربی منتشر گردید و امروز در نزاداروپائیان باهمان شکل یونانی تلفظ می گردد. (1)

در کتاب پهلوی، «کارنامک اردشیر پاپکان » این کلمه بهمان ترکیب قدیمی هخامنشی خود، مادیک= ماده آمده است و در اواخر دوره پهلوی ساسانی ، مادیک تبدیل به ماه گردید و این واژه در آن زمان وارد زبان عربی شده و بصورت ماهی در آمده که در کتب مورخین و جغرافیا نویسان، ایرانی و عرب بعد از اسلام بصورت ماه در آمده است.

طبری در ذکر سلطنت بهرام گور (438-420 میلادی) می نویسد.

بهرام گور در آخر عمرش از باری شکار به ماه رفت

و در ذکر سلطنت هر مزد چهارم (590-579 میلادی) می نویسد:

عادت او برا این بود که تابستان را در ماه بگذارند

در دیوان ویس ورامین، فخرالدین اسعد گرگانی، مکرر به کشور ماه ، بوم ماه ماه آباد و زمین ماه برخورد می کنیم زیرا، که ویس دختر شاه قارن و ملکه شهر و خواهر ویرو و زن شاه موبد و معشوقه رامین برادر شاه موبد از کشور ماه بوده، شاه قارن در کشور ماه پادشاهی داشت و شاه موبد در مشرق ایران در خراسان پادشاهی داشت. (1)و(2)

چند نمونه در مورد ماه یا ماد در دیوان ویس ورامین:

بشوهر بود شهرو را یکی شاه      بزرگ و نامور از کشور «ماه» (ص 20)

مدار او را به بوم ماه آباد       سوی مروش گسی کن با دل شاد (ص 29)

ترا دارم چو حان خویشتن شاد     زمین «ماه» را همواره آباد (ص 29)

زمین «ماه» یکسر باد ویران          چو دشت ریگ و چون شور بیابان (ص 33)

وگرنه بوم «ماه» از کین شود پست  پس آنکه، چون توانی، زین گنه رست (ص 51)

در اکثر نوشته های مورخین بعد از اسلام، به واژه های ماه الکوفه و ماه البصره برخورد میکنیم که مراد از الکوفه «شهر دینور» و مراد از ماه البصره «نهاوند» میباشد زیرا عساکری که شهر دینور را گرفتند از شهر کوفه بوده و لشکریانی که نهاوند را اشغال کردند از اهالی بصره بوده اند.

بهر صورت، واژه ماد، از زبان هخامنشی وارد زبان پهلوی شده و بصورت مادیک درآمده و در فارسی دری ، اکثر واژه هائی که به (ک) ختم میشدند کاف تبدیل به (ه) گردیده بنابراین مادیک پهلوی در فارسی دری به «ماه» تبدیل شده و سپس وارد زبان عربی گردیده است.

· شکل گیری حکومت مادها:

همانطور که میدانیم، زمانیکه آریائیها وارد سرزمین ایران شدند، متشکل از سه طایفه یا قوم بودند. گروهی بنام قوم پارس در جنوب مستقر شدند، گروهی بنام مادها در مرکز و غرب ایران تا رود  ارس ساکن گردیدند وقوم سوم که پارتها باشد در شرق ایران ساکن شدند.

آگاهی و اطلاع ما در مورد تاریخ ایران باستان بویژه قوم ماد، تا صد سال پیش بسیار اندک بود، اما پس از آنکه خطوط و الفبای ایران باستان، بوسیله دانشمندان و زبانشناسان بزرگ جهان خوانده و ترجمه شد، آگاهی بیشتری از پیشینه تاریخ ایران بدست آمد، بویژه از زمانیکه الفبا و خطوط بابلی و آشوری و سومری کشف و خوانده شد اطلاعات گرانقدری در مورد تاریخ ایران بدست آمد.

اولین کسی که برای بررسی تاریخ ماد، لزوم خواندن کتیبه های میخی را خاطر نشان ساخت، آقای «فرانسوالتورمان» FIENORMANT در سال 1871 ، م. بوده است، پس از آن آقایان اوپر OPER و دلاتر DELATER و، هرگووینکلر hwinckler و روست ROST و بویژه آقایان مارکورات MARJUART  و پراشک PRASEK و ژاکوبی JACOBY و راولینسون RAVLINSSON در مورد خواندن خطوط و الفبای ایران باستان تلاش کردند و این مهم را به سامان رساندند.(1)

بقول پراشک محقق چک (2) آرائیان در سرزمین ماد استوار گشتند، ساکنان محلی را عقب زدند، و رهبری سیاسی بدست محکم و جوان آریائی افتاد 0000» در سال 1921 میلادی «فورر » FORRER کشف کرد که در منابع آشوری نامی از «ماده» برده شده و آنرا شاهنشاهی مستقلی دانسته اند. بر اثر این کشف بود که دانشمندان توانستند قیام «خشتریتی» را در آغاز قرن هفتم پیش از میلاد، با تاریخ تاسیس شاهنشاهی ماد و اسم شخص خشتریتی را با «فرورتیش» (فرائورت) که در تاریخ هرودوت آمده منطبق سازند. (3)

در سال 1923 میلادی تاریخ وقایع روزانه بابلی درباره سقوط آشور (نینوا) بدست حکومت ماد منتشر شد. (4)

*تاسیس دولت ماد

پس از آنکه یورشهای آشوریان تداوم یافت، شهرها و شهرکهای متعدد که دارای، حکومت ملوک الطوایفی بودند: با هم متحد گردیده و در مقابل آشوریان ایستادگی کرده تا اینکه در سال 734 پیش از میلاد آشور را شکست دادند. (5) «به جرات میتوان گفت که قیام مادها در کانون بدوی خود یعنی ایالات «بیت کاری» و «مادای» و «پاساردا» (این اسامی به زبان آشوری است) با موفقیت کامل قرین گشت و قدرت آشور در آنجا سرنکون شد

این سه ایالات، که کانون انقلاب مردم ماد سفلی بوده طبق نقشه ارائه شده بطور دقیق و یقین در محدوده شهرستان اراک امروزی میباشد. شامل منطقه ی وسیعی از کزاز و چرا و فراهان و منطقه ی وفس وبزچلو و خنجین تا آشتیان و تفرش و قسمتهائی از ساوه و بطور کلی محدوده رود زرینه یا قره چای میباشد. خوشبختانه را قم این سطور در سالهای اخیر دژ نظامی(قلعه نظامی که در سالیان دراز تبدیل به اراک می شود) و ویران شده ای در شمال غربی روستای چهرگان بخش وفس را با دژ بابلیان در نقشه ضمیمه ترسیمی دیاکونوف تطبیق داده است.

سه ایالت فوق یعنی بیت کاری – مادای و پاساردا، خاستگاه حکومت ماد بوده که پس از تشکل پایتخت را به همدان برده اند.

در سرزمین ماد حکومتهای کوچکی وجود داشته که به تعبیر اوستا «دنگهو» و «دهیو» نام داشته است این حکومتها باحتمال قوی شبیه کشورهای بسیار کوچکی بوده که وسعت آن از قلمرو یک قبیله یا عشیره کوچکتر بوده است. بنابراین سر زمین ماد به «کشورهای» بسیار کوچک که خود، خویشتن را اداره می کردند و نوعی استقلال داشتند و در راس انها شاهکهائی قرار داشتند، نباید تصور کرد که این شاهکان مادی افراد فاعل مایشائی از نوع سلاطین مستبد، بمقیاس کوچکتری بوده اند، زیرا در آن زمان با زندگی رمه داری و گله چرانی و کشاورزی مقتضیات حکومت های خود کامه بوجود نیامده بود.

هردوت میگوید که  مادیها مجامع و مجالس خلق داشتند  (1) و بدون شک شوراهای شیوخ «از بهترین مردمان» نیز وجود داشته است، کما اینکه معنی هنگ متنه نیز همان است.

در اوستا نیز اینگونه جلسات و شوراها را به نام «هنجمنه» HANJAMANA و دویاخه VIYAXA و یاخمان VYAXMAN یاد میکند.

مادی ها در آوریل (2) 673 پیش از میلاد قیام خود را علیه آشوریها آغاز کردند ابتدا رهبر یا شاهک سه ایالت رودکها یعنی، ایالتهای بیت کاری، مادای، ساپاردا، رهبری قیام را داشتند. مردم سه ایالت یکجا به ریاست سه پیشوای متساوی الحقوق وارد نبرد با دشمن شدند.

در ص 247 تاریخ ماد میخوانیم  از اینجا معلوم می شود که صحنه ی اصلی عملیات جنگی ناحیه ی جنوب شرقی همدان کنونی بوده است

در حواشی فصل سوم شماره 151 صفحه 543 چنین میخوانیم.

چنانکه پیشتر دیدیم در کنار دژ بابلیان ، (سیلخازی) قرار داشته (3) و یا حتی همان دژ بوده، از آنجا که در هزاره اول «مفهوم» «کاسیان» و بابلیان را غالباً مخلوط می کرده اند، باحتمال قوی (نقل قول از دیاکونوف است) «دژ بابلیان» همان، «کلنی کاسیان» (کار – کاش) (1) بوده که «خشریتی» بر آن حکومت میکرده و کارکاش محتملا» «مرکز ایالت بیت کاری بوده است  در صفحه 248 دنبال همان بحث چنین آمده است.

قیام بسرعت حریقی بسط یافت و چیزی نگذشت که از حدود سه ایالت بدوی تجاوز کرد در آغاز ماه آوریل 673 لشکریان (خشرءیتی «در ایالت مجاور «کیشه سو» (2)در شرق همدان یا بهتر گفته شود در جایی که دو شاخه «زرینه رود» و (قره چای) یکی شده اند که بطور دقیق انتهای بخش چرا و بالاتر از میلاگرد است قرار دارد .

در صفحه 250 چنین آمده است:

اینقلعه را می شناسیم سنخریب از «اللی پی» گرفته به ایالت خارخار، در «بیت باروآ» در شرق همدان قرار دارد.

در صفحه 20 همان ماخذ چنین آمده است:

سرزمین مادها چندین قرن بصورت ملوک الطوایفی اداره میشده و در سرزمینهای ماد شهرکها و دژهای نظامی فراوانی بوده است که بوسیله بزرگان هر طایفه یا عشیره اداره میشد تا اینکه پس از حمله آشوریان به خاک ماد در ناحیه ی ماد سفلی (استان مرکزی) مرد بزرگ و توانائی بنام دیوک DEIOKE یا دیااوکوتمام شهرکهای ماد سفلی را مطیع ساخته و اولین امپراتوری ایران را بنیان نهاد آنان 178 سال حکومت کرده و پایتخت خود را در همدان قرار دادند، و پس از او، فروتیش PURAORTES قرائوت، و پس از آن هوخشتره (کیاکسار) KUEKSARE که نینوا پایتخت آشور را تسخیر نمود حکومت یافتند در آن زمان مرز ایران رودهالیس (قزل ایرماق کنونی) در ترکیه امروزی بوده است.

بنابراین حکومت امپراتوران ماد از سال 727 تا سال 549 پیش از میلاد به درازا کشیده است.

*محدوده سرزمین ماد در دوران باستان

بنابر تحقیق و بررسیهای دیاکونوف (1) سرزمین ماد به سه بخش عمده تقسیم شده بود.

الف) ماد آتروپاتن یا ماد علیا – یا ماد کوچک

ب) ماد سفلی یا ماد بزرگ که امروز قسمت بزرگ آن را استان مرکزی تشکیل میدهد.

پ) ناحیه پاراتاکنا- استان اصفهان امروزی

الف- یاکونوف برای بررسی دقیق تر، هر کدام از دو بخش ماد بزرگ و کوچک را به پاره های کوچکتری تقسیم نموده از آن جمله ماد آتروپاتن را به هشت بهر یا بخش جد آورده است به شرح زیر:

1-   از رود ارس تاجبال آوریل داغ و قره داغ، شامل شهرهای کنونی، قتور خوی مرند. این ناحیه را آشوریان «سان گی بوتر» می نامیدند. که این جلکه ناحیه ایست زراعتی و حاصلخیز که کوههائی آنرا از دره ارس جدا می کنند و رشته جبالی که بموازات مدار قرار داشته (با گردنه قتور) ناحیه ی مزبور را از فلات ارمنستان مجزا میسازد و در عهد باستان پوشیده از جنگل بوده است.

2-   دره رود قره سو (شعبه جنوبی ارس) در منابع کهن هیچ اطلاع دقیقی درباره این ناحیه در دست نیست بعدها، «کادوسیان» در آنجا ساکن شده اند.

3-   ناحیه ی دریاچه ارومی ورودهائی که در آن دریاچه میریرزند.

دریاچه اورمیه در اوستا «چئچست GAECASTA و در کتب پهلوی چچست GECIST و در شاهنامه خنجست و در نزهه القلوب چچست و در فارسی کیودان که همان اورمیه باشد آمده است. که خود واژه اورمیه نیز بن اوستائی دارد.

4-دره رود قزل اوزن (سفید رود) و شعبه های آن

5-بخش علیای رود زاب کوچک، شامل کلیه اراضی که از دریاچه اورمیه تا بخشهای علیای رود دیاله بوده که امروز شهرهای کنونی میاندوآب ، بانه، سقز سلیمانیه، زهاب و سنندج را شامل می شود.

6-بخش علیای رود دیاله که شهرهای سلیمانیه – زهاب- و سنندج کنونی از اواسط قرن نهم پیش از میلاد بنام «پارسوآ» نامیده می شده است.

7-بخش وسطای مسیر رود دیاله، حدود شهرهای کنونی ، قصر شیرین و خانقین

8-دره های بخش علیای رودکرخه، این ناحیه که در مشرق خط مستقیم المیاء دیراله و کرخه قراردارد و در بخش علیای مسیر کرخه دره های گاماساب و سیمره و ماهیدشت و حدود کرمانشاهان و بیستون میباشد.

بی مناسبت نیست بدو نکته اشارت گردد.

1-تازمان جمله اسکندر مقدونی، یعنی حکومت داریوش سوم هخامنشی (330 پیش از میلاد) تمام نواحی هشتگانه فوق با اسم کلی ماد علیا یا ماد کوچک شناخته می شد اما در اواخر حکومت هخامنشی و مقارن با یورش اسکندر مقدونی حاکم و فرمانده قسمت بزرگی از خاک ماد علیا یعنی از غرب زنجان کنونی و از دریاچه اورمیه تا رود ارس را شخصی بنام آتورپات یا آترپاد بوده است. اسکندر گجستگ با اترپویا، کنار آمده و نجنگید، در نتیجه قسمت بزرگی از سرزمین را بنام آتورپادگان نوشته اند که این واژه ترکیب شده از آتور + پاد+گان

اتوماتر یا آثر یا آذر، ریشه اوستائی دارد و همان آتش است. پاد یا پات بمعنی نگاهبان است مانند اپادان که بغلط عبادان و آبادان دانسته اند و جزء آخر یعنی گان پساوند جمع است که مشابه فراوان دارد بنابراین آتورپادگان = نگاهبان سرزمین کتش است زیرا مرکز مهم گسترش دین زرتشت را در آن ناحیه  و کنار دریاچه چئچست یا اورمیه میدانند و بزرگترین آتشکده ایران یعنی آتشکده آذر گشست را در شهر (سیز) کنار دریاچه اورمیه می دانند.

بهر صورت بعد از سلوکیان بخشهای شمال غربی ایران را بنام آتورپادگان که معرف آن آذربایجان است نامیده اند.

2-شمال و غرب رود ارس نیز جزء محدوده حکومت ماد بوده و اقوام مادی آریائی نژاد در آن سامان ساکن شده اند، ناحیه قفقاز و شمال رود ارس در دوران باستان «اکبانیا» نام داشته و در دوران ساسانی و پس از آن بنام «اران» نامیده میشده زبان آنان مانند زبان مردم آذربایجان زبان آذری بوده که از شاخه های اصلی زبان پهلوی است و بهیچ عنوان نمیتوان آن زبان را با زبان ترکی که از دوره سلجوقی تا آق قوینلو در آن ناحیه رایج شده یکی دانست در این مختصر نمی گنجد که درباره زبان پهلوی بحث کنیم فقط اشاره می شود که زبان امروزی مردم آذربایجان ترکی است نه آذری (این واقعیت را در اینجا میآوریم تا جوانان بیشتر متوجه فرهنگ و تاریخ فرهنگ خود گردند). در هیچ سند تاریخی یا جغرافیائی و یا سنگ نبشته ها و الواح، از بدو پیدایش تمدن شیر تا سال 1918 میلادی، نمیتوان سندی یافت که شمال غرب رود ارس بنام آذربایجان باشد، آن قسمت از خاک ایران که در شمال و غرب رود ارس قرار داشته است، در کتب تاریخی، حتی در تاریخ ماد دیاکونوف روسی نیز بنام البانیا آمده و در دوره اشکانی و پهلوی بنام اران و پس از اسلام در برخی از کتب الران و در برخی دیگراران آمده و تا دوره جنگهای ایران و روس در زمان فتحعلیشاه نیز آن ناحیه را بنام خانات می گفتند، زیرا هر شهری یا منطقه ای خانی داشته است ولی می بینیم دولت استعماری انگلیس در سال 1918 میلادی هنگام تجزیه عثمانی آن قسمت خاک از ایران را که در آن زمان در دست عثمانی بود بنام آذربایجان اعلام کرده است و پس از استقرار حکومت شوروی نیز این اسم را تکرار کردند (با نام جمهوری آذربایجان) بهر صورت گفتن و نوشتن آذربایجان چه شوری و چه امروزی (آذربایجان مستقل) از لحاظ تاریخی و زبانشناسی نادرست می باشد. همچنان بدنبال افکار استعماری خود از سال 1918 به اروند رود نام شط العرب نهاده و خلیج پارس ششهزار ساله را خلیج عرب گفتند. بگذریم یک سئوال دارم  و آن اینکه آیا اگر مردم گنجه، باکو، شروان، بیلقان شماخی و غیره ایرانی و پارسی زبان نبودند چرا بزرگترین حماسه سرای بزرگ ایران یعنی نظامی گنجه ای با زبان ترکی اشعار خود را نسروده است؟ دیوانهای فخرالدین بیلقانی و خاقانی شروانی و

ب- ماده سفلی یا ماد بزرگ

ماده سفلی نیز شامل 4 بخش بزرگ بوده بدین شرح

1-   ناحیه همدان تا حدود دریاچه ارومیه

2-   حوضه، حوض سلطان و دریاچه نمک (بین قم و کاشان) و رودخانه های ابهرچای قره چای (زرینه) و قمرود که امروزه ناحیه استان مرکزی است.

3-   ناحیه ی شمالی دشت کویر، این ناحیه نیز در دامنه های جنوبی البرز قرار دارد که در واژه کاسپیان می باشد و سمت جنوب در بیابان شوره زار محدود می باشد، در عهد باستان این ناحیه خوار یا «خوارنا» نامیده می شده که راه معروف ابریشم از این ناحیه می گذشته است و در امروز شهرهای سمنان، دامغان و خوار ورامین و حتی شهر باستانی رگا یا رغه یا ری در کنار آن قرار داشته است.

4-   ناحیه پارناکنا در حوزه زاینده رود شامل استان اسپهان یا ، اسپادانا ASPADANA تا مرز ایلام و خوزستان و ناحیه پارس.

*محدوده استان مرکزی در دوره هخامنشی

در دوران هخامنشی سرزمین ایران بزرگ به بیست ایالت یا بنا بنوشته هرودت بیست «ساتراب» تقسیم می شده است، که مادسفلی (از ری تا همدان) جزء ساتراب دهم بوده است.

بی مناسبت نیست که در اینجا فهرست بیست گانه استانهای ایران آورده شود.

این فهرست در کتاب تاریخ ماد (دیاکونوف)، با توجه به تاریخ هرودت و سنگ نبشته های بیستون در صفحات 316-317-318 آمده است.

ساتراپ اول) – یونیه و جزایر یونیه شامل – ائولیدا- یونیه – کاریه – لیکه – پامقیلیه (کشورهای اروپائی)

ساتراپ دوم)- سارد شامل میسیا- لیدی و قسمتی از بلغارستان

ساتراپ سوم)- کاپادوکیه شامل تروآدا – قزلجیه – و یفینیه – پانلاگونیه – کاپادوکیه خاورمیانه.

ساتراپ چهارم)- کیلیلکیه – تا اراضی خلیج اسکندرون و کوههای تاور

ساتراپ پنجم)- آنسوی رود – شامل فلسطین – ذنیقیه (صور و صیدا) سوریه- قبرس شمال عراق

ساتراپ ششم)- مصر شامل مصر – لیبی – کرنا – برکه (شمال آفریقا)

ساتراپ هفتم)- ساتاگیدیه – افغانستان شمال شرقی و شق – قندهار

ساتراپ هشتم)- ایلام – خوزستان –شوش – سوزیانا

ساتراپ نهم)- بابل- در میان رودان که پایتخت آن شهر باستانی بابل نبوده است.

ساتراپ دهم)- ماد- ایران مرکزی و غربی

ساتراپ یازدهم)-کاسپیانه- بخش جنوبی آذربایجان کنونی (در روسیه) و سواحل جنوبی دریای خزر) اشاره میگردد که قزوین مغرب کاسپین است.

ساتراپ دوازدهم)- باختر- باکتریا- از باکتریان تااگلیان

ساتراپ سیزدهم)- ارمنستان – از ارمنستان تا دریای سیاه

ساتراپ چهاردهم)- درنگیانه – شامل جنوب شرقی ایران- کرمان و جزایر خلیج فارس

ساتراپ پانزدهم)- سکایان – اطراف دریای خزر و قسمت شمالی آن

ساتراپ شانزدهم)- پارت- هیرکانیه – هزئیوه (مرغیانه) خوارزم –سعد

ساتراپ هفدهم)- گدروسیا – مک – مکران و بلوچستان کنونی

ساتراپ هیجدهم)- ماتینا= شمال شرقی ارمنستان

ساتراپ نوزدهم)- پونت = گرانه دریای سیاه- شرقی تراز ساتراپ نشین سیزدهم

ساتراپ بیستم)- عربستان

*استان مرکزی پس از هخامنشیان:

پس از حمله اسکندر هر بخشی از ایران بدست یکی از سرداران اسکندر افتاد که اطلاع دقیقی از آن زمان در دست نیست. تمام اسکندرنامه های فارسی گرفته شده از تاریخ فتوحات اسکندر است که بوسیله یونانیان و رومیان نوشته شده که ضرورت دارد برای روشن شدن تاریخ ایران در آن زمان تحقیقات علمی بعمل آید کما اینکه – دکتر احمد حامی و ابوالکلام آزاد و سید حسن صفوی تحقیقات مفیدی انجام داده اند.

در هر صورت بنا بر نوشته های (پیش از ساسانی غربیان)، ماد بزرگ بدست یکی از سرداران اسکندر بنام «پایتون» PEITHON افتاد و ماد سفلی بدست آتردپاتن استرابون مورخ مشهور (63 پیش از میلاد تا 19 میلادی) همزمان با اشکانیان از سرزمین ماد چنین وصف می کند:

ماد دو بخش است، بخشی از آنرا ماد بزرگ نامند و پایگاه آن همدان، شهر بزرگی است. کاخ شاهی کشور ماد در همانجاست، پادشاهان اشکانی تابستان را در آنجا بسر می بردند، زیرا ماد سرزمینی سرد است و پایگاه زمستانی آنان در سلوکیه (تیسفون) در کناره دجله نزدیکی بابل است.

بخش دیگر ماد را، آتروپتنه ATROPATENE خوانند. نام این بخش بنام ساتراپ (خشهرپاون XSHATH-PAVAN ) آتروپاتس ATROPATES خوانده شده در هر صورت استان مرکزی امروزی در زمان اشکانیان جزء ولایت ماد بزرگ بوده است.

در دوره ساسانی ایران به چهار بخش یا چهار کوست تقسیم می شده.

که استان مرکزی در کوست خوریران یعنی جایی که خورشید به آنجا می رود واقع بوده است که این کوست شمال استان اراک – همدان – کرمانشاهان و دیگر ولایات ایرانی غربی بوده است.

سه کوست دیگر عبارت بودند از:

خورآسان (مشرق) باختر شمال – نیمروز جنوب

توضیح آنکه در ادبیات کهن ایران باختر هیچگاه بمعنی مغرب نیامده و همیشه معنی شمال را داشته است.

*محدوده استان مرکزی پس از اسلام

تا حدود قرن سوم و چهارم هجری، هنوز زبان و خط پهلوی رایج بوده ، در این مورد اسنادی در دست است. وپس از آن زبان دری که از اوخر ساسانی پدید آمده بود با رسم الخط و کتابت عربی گسترش یافت و از قرن دوم هجری به بعد کتب تاریخی و مسالک و ممالک فراوانی موجود است که میتوان از آنها سود جست.

استان مرکزی را جغرافیانویسان اسلامی از قرن اولیه هجری جزئی از بلادکهستان یا کوهستان یا قهستان و یا جبال، و برخی پهلویان نوشته اند که این نامها در زمان سلاجقه به عراق عجم مبدل شده ، زیرا در آن زمان دو عراق وجود داشته یکی در میان رودان (بین النهرین) که بآن عراق عرب میگفتند و دیگری همان جبال یا کوهستان که بآن عراق عجم نام نهادند برای وجه تسمیه عراق به به سیمای اراک جلد یک مراجعه فرمائید.

*کوهستان – جبال – عراق عجم

همانطور که در پیش آمد، در قرون اولیه اسلام، نواحی بین  ری – اصفهان – همدان و قسمتی از لرستان را کوهستان- کهستان و در برخی کتب قهستان – و جبال و از دوره سلجوقی عراق عجم مینامیدند که به برخی از آنها اشاره می گردد.

کوره ها(1) عبارتند از:  ماسبذان (2) ، مهرجان قزق (مهرجان کده) ماه کوفه (نیور) ماه بصره (نهاوند) و همدان و قم (3)

در قرن چهارم هجری درباره کوهستان چنین آمده است.

شرق کوهستان بیابان خراسان است و بهری از پارس و اصفهان و شرق خوزستان و غرب کوهستان، آذربایجان است و شمالی کوهستان دیلمان و قزوین وری، و مادرین صورت، ری و قزوین و ابهروزنگان (زنجان) را از کوهستان برون آوردیم و با دیلمان اضافت کردیم، بحکم آنکه بر تقویس !! ایشان میگردد و حد جنوبی کوهستان عراق است و بهری از خوزستان و کوهستان را شهرهایی هست مشهور، چون همدان، دیتور سپاهان و قم و شهرهای کوچک چون قاشان (کاشان) و نهاوند و لور و کره (4) و برج (5) و جرپادقان (گلپایگان)

در دوران سلاجقه در مورد کوهستان چنین آمده است.

بلاد پهلویا، بسیار است، از سر حد آذربایحان تا آخر زمین پارس سیستان تا ماءوارالنهر و قطع بلاد پهلویان، قهستان (کهستان) است و قطب فارس اصطخر (استخر) و حد قهستان تا صمیره است و شابرخاست (6)و (7) کوهستان یا قهستان  ناحیه ای است مشهور که بآن قهستان میگویند بیابان خراسان و فارس در شرق آن است و آذربایجان در غرب آن، در شمالش دریای خزر در جنوبش عراق و خوزستان قرار دارند، از نظر آب و هوا و خاک نیکوترین نواحی است. و مردمش تندرست و خوب رویند (1)

فراهان:

فراهان شامل ناحیه ی وسیعی است بین شهرستانهای اراک و تفرش و آشتیان. این ناحیه ی بسیار کهن از دوران مادها تا کنون یادگارهائی در خود نگه داشته است که حین تحقیق با آن اسامی آشنا خواهیم شد.

قدیمی ترین سندی که در آن از فراهان نام رفته است تاریخ قم است مربوط به سال 378 هجری قمری یعنی بیش از هزار سال پیش که در آن زمان روستای فراهان جزء شهرستان قم بوده ، توضیح  آنکه در تقسیمات کشوری دوره هخامنشی ایران به چند استان و هر استان به چند رستاک یا تسوج تقسیم میشده که روستاک یا روستاق که معرب آن است شامل چند ده یا دیه بوده است.

حمدالله  مستوفی در نزهت القلوب ص 75 در قسمت عراق حجم، فراهان را ولایت آورده است چنین میگوید. «فراهان ولایتی است و در دیه ها معتبر بود، دیه ساروق را دارلملک آنجا و طهمورث ساخت، اکنون دولت آباد و ماستر معظم قرای آنجاست» اکثر قریب باتفاق مسالک و ممالک از فراهان نام برده اند.

زنده یاد استاد دهگان در گزارشنامه ص 282-181 چنین آورده است.

و اما واژه فراهان بطورقطع مرکب از دو عضو است که خوشبختانه هر دو عضو زنده و  در اسماء امکنه متداول میباشند. ((فره)) به فتح اول و ثانی به معنی شکوه است عضو دوم یعنی ((آن)) یکمن علامت جمع باشد » تا اینجا وجه تسمیه از استاد دهگان اما نظر و اعتقاد اینجانب راجع به فراهان، واژه فراهان بدون شک مرکب است به دو صورت.

فر+هان و یا فراه + آن.

فر یا خره خلاصه و جوهر آتش است، در اوستا موسوم به «خوارنگهه » که در پهلوی خره و در فارسی فره میگوئیم و آن عبارت است از فروغ یا بزرگی و شکوه که از طرف اهورا مزدا به پیامبرش بخشیده می شود.

میدانیم که فراهان از لحاظ زبان شناسی و ریشه یابی با تعداد زیادی از واژه های مادی و فرس هخامنشی و اوستایی هم ریشه و هم خانواده است. از جمله، فروردین فرورتیش و فرورتی در سنگ نهشته های بهستان (بیستون) آمده که مربوط به هخامنشیان است.

و در تاریخ ماد دیاکونوف، نام دومین پادشاه ماد فرورتیش ذکر شده، این واژه در اوستا به صورت فروشی و در پهلوی فر و هر آمده و امروزه این  واژه به غلط فروهر تلفظ میشود.

در فرهنگ ایران باستان استاد پور داوذ ص 53 میخوانیم فروهر مرکب شده از فر+ور که (فر) به معنی پیش و ((ور)) دارای چندین معنی است. ور= برگزیدن، گردیدن، باورکردن، بارور نمودن، آبستن کردن، پوشانده، پنهان کردن، و سینه و در اوستا ((ور)) به معنی باغ آمده است مثلاً در واژه ((ور جمشید)) به معنی باغ جمشید کیانی آمده و دروازه ورچه یعنی باغ کوچک.

همانطور که اشاره شده فره در اوستا، خره یا خوره (یا واو معدوله) میباشد و مشتقات آن عبارتند از: خرهمند، خرهناک و مانند آن که همگی در فرهنگها به معنی شوکت و شکوه و شان میباشد.

پس با این ترتیب فراهان = محل شکوه و جلال، اما به اعتقاد اینجانب فراهان = فر + آن که به مرور زمان فراهان گردیده.

فراه در زبان پهلوی بمعنی شهر است و نمونه آن امروزه در افغانستان شهر فر داریم ((آن)) یا ((ان)) علامت جمع است که معنی فراهان میشود شهرهایی شهرکها و همانطور که خواهیم دید، تعداد کثیری شهرکهای کهن در منطقه فراهان وجود داشته که همگی به تلی از خاک بدل شده اند.

بهر صورت فراهان را میتوان محل فر و شکوه و جلال و یا محل شهرها و شهرکها معنی کرد.

فرمئین FARMAIN = فرمهین

نام شهریست در فراهان که مرکز بخش نیز میباشد.

پیشنه تاریخی این شهر بدوران باستان میرسد، تپه های قدیمی و نامهای روستاهای پیرامون آن همگی نشانه قدمت و دیرپایی این منطقه است، هم اکنون شهرک زیر زمینی ویران شده دولف آباد که بمرور زمان زلف آباد شده است در کنار آن میباشد. مردم منطقه ی فراهان بآنجا فرمئین گویند. این واژه بدون شک از دوران باستان تا کنون پایدار مانده، کاوشهای باستانشناسی و تحقیقات مردمشناسی و زبانشناسی کمک بزرگی برای شناختن منطقه خواهد بود.

واژه فرمئین یا فرمهین از دو بخش ترکیب یافته است. فر+مئین یا فر+ مهین.

در مورد واژه فر در نامهای مختلف از جمله، فراهان، بحث و بررسی شده است واژه فر، در دوران ساسانی به خره XORRA یا خوره XORRA یا XVARRA بدل شده است که بمعنی ، نور، فروغ، موهبت ایزدی- بخش، حصه قسمت بوده است.

همان واژه است که به کور یا کوره بمعنی قریه و دیه آمده است. معنی ایالت یا استان و گاهی معنی شهر را هم داشته است مانند: حوره، اردشیر- یا خوره، استخر.

خوره اردشیر- شهری بوده است در فارس که گویند اردشیر ساسانی آنرا ساخته است.

آن شهر امروز فیروز آباد نام دارد.

که اکنون گرانمایه دهقان پیر       همی خواندش خره، اردشیر

((فردوسی))

بنابراین فره همان فر میباشد بمعنی، شان و شوکت و جلال و شکوه و شاهد آن:

سری بی تن و پهن گشته بگرز      نه شان رنگ ماند و نه فرو نه برز

((ابوشکوربلخی))

بقاش باد و بکام و مراد دل برساد          مباد خانة او خالی از سعادت و فر

((فرخی))

ز فرماه فروردین جهان چون خلد رضوان شد    هم حالش دگرگون شد، همه اسمش دگرسان شد

((امیر معزی))

هزار بار نکوتر نبرد این یمین              ز فر مملکت کیقباد و کیخسرو

((ابن یمین))

بنابراین فر یا فره یا خره یا خوره همگی بمعنی، شوکت و شکوه و جلال، فروغ و نور میباشند و مردم نورانی را فرمند یا فرهومند یا فرهمند گویند.

بخش دوم نام مورد بررسی مهین یا مئین میباشد.

اگر بگوش پیرمردان منطقه ی فراهان بدقت گوش دهیم این نام را فرمئین گویند نه فرمهین.

واژه مئین یا مهین ، چندین هزار ساله است، ریشه و بن استواری دارد، بی نام و نشان نیست و باید گفت از وارگان دساتبری دوران صفویه نبوده، این واژه کهنتر از تاریخ نوشته ی ایران است و پیش از مادها و هخامنشیان واژه مئین یا میهن وجود داشته است در نامة دینی ایرانیان باستان و سنگ نبشته ها فراوان بکار رفته است.

در زبان اوستایی واژه مئث MAETHA بمعنی، جای، خانه، جای زیست آمده است (1) از همین بن و ریشه واژه مئثن MAETHNA بمعنی، میهن، خانه جای زیست، باشگاه می باشد.

گفتنی است که حرف ث که در زبان انگلیسی TH که واژه اوستائی مئثن دیده می شود در فارسی امروزی گاهی به «هـ» تبدیل می شود مانند مئثر که در فارسی مهر شده است و چئیثر که در فارسی چهر گردیده همین حرف ث یا TH انگلیسی گاهی به ت تغییر می کند چنانکه ثوخش در فارسی تخشا= کوشا شده است.

بنابراین مئیثن اوستایی در فارسی، مئین یا مهن یا میهن یا مهین گردیده است. که در این صورت تلفظ و گویش آهالی فراهان در مورد این واژه درست است.

از سویی دیگر میدانیم واژه مه MAH که در فرهنگهای فارسی بمعنی بزرگ آمده است. در نخست مز MAZ اوستایی و مس سانسکریت MAS و در زبان پهلوی مه گردیده و فارسی دری مهتر، مهتری، مست، مهی از همان بن و ریشه است.

از همین واژه مه در زبان پهلوی (1) MEHAN ، بمعنی میهن آمده که با واژه اوستایی MAETHANA نزدیکی دارد و بمعنی میهن، خانه و اقامتگاه است.

در برهان قاطع: میهن، بمعنی حامی و آرام و بنگاه و خانمان و زاد و بوم و قبیله آمده است.

روانشاد دکتر معین، در فرهنگ فارسی، واژه میهن را از بن اوستایی MAETHANA آورده و پهلوی آن MEHAN نوشته شده، که بمعنی محل اقامت، جای باش (باشگاه) وطن (عربی است) زاد و بوم، دوره و خانمان می باشد.

بدل گفت اگر جنگجویی کنم      به پیکار او سر خردیی کنم

بگویند مر دوده و میـــهنم            که بی سر ببینند خسته تنم

((عنصری))

اگر دورم ز میهن و جای خویش       مرا یار ایزد به هر کار بیش

((فردوسی))

در نوشته ها و قباله ها نام مورد بررسی فرمهین نوشته شده است.

میهن نیز بن و ریشه اوستایی دارد. MAHIN صفت نسبی است و ترکیب یافته است از مه = مز= مس بمعنی بزرگ +ین ، که نشانه نسبت است و بمعنی بزرگترین.

حا سدم گوید چرا در پیشگاه مهتران          ما ذلیلیم و حقیر و تو، امینی و مهین

((منوچهری))

بنابراین معنی واژه مورد بحث میشود، جایگاه، خانمان یا میهن و سرزمین با شکوه و فر.

یاقوت در معجم البلدان از چند شهر نام میبرد که واژه اوستائی، مئیثن یا میهن در آنها بجای مانده است.

خشمیئن = خوش میهن، ارتخشمیئن = اردشیر میهن، خورمیئن = خورشید میهن برای آگاهی بیشتر از واژه میهن به فرهنگ ایران باستان بخش نخست نگارش پور داود مراجعه فرمایند.

شهر اراک

شهر اراک مرکز استان مرکزی و در بین 34 درجه و 5 دقیقه و 30 ثانیه عرض شمالی از خط استوا و 44 درجه و 41 دقیقه و 30 ثانیه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار گرفته است.

این شهر بنا بی عللی بدستور فتحعلی شاه قاجار بوسیله یوسف خان گرجی «سپهدار عراق» در سال 1231 هجری قمری (1808 میلادی) در مرز میان بخش های فراهان و کزاز ساخته شده است.

برای آگاهی بیشتر، از علل بنای شهر و تاریخ بنا، چگونگی ساختمان و نقشه آن به کتاب سیمای اراک جلد 1 مراجعه فرمائید.

نام شهر

چون یکی از اهداف بنای شهر، ایجاد مرکزی نظامی  و قلعه ای جنگی در بین بخشهای ، فراهان، دولاخور، کزاز، سربند، چرا و کاپله با چاپلق بوده است. تخست نام شهر یا قلعه نوبنیاد «قلعه سلطان آبادٍ» که پس از چندی واژه «قلعه» حذف گردیده و فقط با نام سلطان آباد، نامیده می شد.

آنگاه با نام «سلطان آباد عراق» مشهور گردید، همانطور که گفته شد، یوسف خان گرجی، سپهدار قشون یا سپاه عراق بوده و مکاتبات و نامه ها و پیامها از مرکز به سپاه عراق و موجهای، فراهان،کزاز، سربند، جابن و چرا با عنوان سپهدار، عراق می رسیده که بمرور زمان «سلطان آباد عراق» به شهر عراق تبدیل گردیده تمام اسناد موجود تا سال 1317 خورشیدی که در دست است نام این شهر عراق بوده است.

سال 1317 هنگام بهره برداری راه آهن سراسری و اتصال راه آهن شمال و جنوب بود و کلیه ایستگاههای راه آهن شمال تا جنوب را با نام شهرها و روستاهای کنار آنها نامگذاری نمودند، که از آن سال نام این شهر از عراق به اراک تبدیل شده است.

وجه تسمیه عراق یا اراک

پیش از پرداختن به اسناد مورخین و زبانشناسان ایرانی و خارجی در مورد معنی عراق بطور یقین باید گفت که عراق معرب اراک می باشد. می دانیم پس از اسلام زبان عربی در ایران رواج یافته و تعداد زیادی واژگان عربی وارد زبان فارسی گردیده و از سوی دیگر واژگان فارسی و ایرانی یا بصورت دخیل (1) و یا بصورت تعریب وارد زبان عربی شده است. چون برخی از حروف الفبای فارسی مانند گ- ژ- پ- چ در الفبای زبان عربی وجود ندارد و همچنین تعدادی از حروف الفبای زبان عربی مانند ط، ظ، ع، ق، ص ، ض در الفبای فارسی نیستند هنگام وامگیری واژگان، این حروف را معرب و یا مقرس کرده اند الظشت که همان تشت فارسی و النرجس که همان نرگس فارسی است.

در کتب تاریخی و مسالک و ممالک قرون اولیه اسلامی که با خط و الفبای عربی و فارسی نوشته شده اند اکثر قریب باتفاق نامهای جایها و شهرها و روستاهای ایران تعریف گردیده اند که به چند نمونه بسنده می گردد.

کاشان= قاشان- کم= قم- کاسپین یاکسپین = قزوین – کرمشین = قرمسین – میلاگرد= میلاجرد – راهگرد= راهجرد – چرا= شراء – اشک آباد = عشق آباد – عراق= اراک.

که در این واژه ، الف به ع و ک به ق بدل گشته اند.

در مورد نام و معنی عراق و اراک، استاد دهگان چنین آورده است.(1) ابی مقصور جوالیقی در کتاب المعرب من الکلام الاعجمی، از گفته اصعمی می نویسد،» عراق در قدیم بنام ایرانشهر شهرت داشته و اعراب لباس عربیت بآن پوشانده و ایرانشهر پارسیان را عراق گفتند ابن درید نیز وجوه دیگری ذکر کرده است و می گوید، شاید کلمه عربی باشد و وجوهی بر آن ذکر می کند و سپس همین نویسنده (ابن درید) می گوید، جمعی بر آنند که عراق در اصل اران شهر بوده و در صورت عربی تبدیل بعراق گردیده است، مصحح محترم المعرب یعنی احمد محمدشاکر، در ذیل نقل ماتن می گوید، که اگر کلمه عراق معرب از ایرانشهر باشد چنانچه جمعی برآیند باید گفت که این لغت در روی معنی ایرانشهر قرار گرفته و گرنه در صورت بین ایرانشهر یا اران شهر صاحب جمهره با کلمه عراق تفاوت بین است و سپس می گوید که کلمه ایرانشهر بمعنی پایتخت و (موضع الملوک می باشد از جمیع گفته های فوق چنین مستفاد می شود که کلمه عراق با رنگ عربی دارای نژاد پارسی و تحریفی از اران شهر یا ایرانشهر و در شق سوم در مفهوم آن ایرانشهر بوده است

و در ص 276 چنین ادامه دارد:

مستشرقین و علمای فقه اللغه کوتینگن می نویسد «اراک» صفتی است از «ار» که اران یا ایران جمع آن است.

«فرای» یکی دیگر از مستشرقین احتمال داده است که عراق همانطور که مولفین عرب می نویسند، بمعنی زمین پست و کلمه در پهلوی «ار» بمعنی زمین پست و بعد با صورت و صفی اراک یا عراق گردیده

واژه عراق (1)را بعضی بمعنی «ایرانشهر» گرفته اند، ایرانشهر شامل همگی سرزمینهای ایران بوده، چه واژه «شهر» در قدیم معنی کشور را نیز داشته است. پرفسور هرتسفلد آلمانی شکل فارسی واژه عراق را اراک و بمعنی سرزمین هموار میداند، آنچه نظر او را تایید می کند آنست که هنوز بخشی از ساحل فارس را که در شهرستان اردشیر خوره است (ایرانستان) گویند بمعنی جلگه ساحلی.

ایرانشهر چنانکه گفته شد نام همگی پشته ایران بوده و نویسندگان عرب زبان، این واژه را به «اقلیم الجبال» ترجمه کرده و در کتابهای خود بکار برده اند، و نیز می دانیم در دوران ساسانی قسمتی از ماد بزرگ را کوهستان می گفتند که پس از اسلام به نام جبال معروف شده است.

ایرانشهر در دوران ساسانی شامل دو بخش متمایز بوده، بخش هموار و جلگه آنرا اراک می گفته اند و بخش بلند و پشته آنرا کوهستان، و اسدی طوسی (2) در زیر نام ایران چنین آورده است:

ایران نام عراق است و عراق از ایران معرب است، شاعر گوید:

عراق ایران است، این امیر ایران است            گشاده گردد امیـــــر ایــــران را

آقای محمد علی امام شوشتری (1) در ذیل، عراق، کشور عراق، چنین آورده است:

در قدیم بخش جلگه و هموار این سرزمین را (عراق) می گفته اند، چنانکه در کتابهای جغرافیای عصر اسلامی نیز واژه عراق فقط به قسمت جلگه و همواراین سرزمین گفته می شده و بخش شمال کشور کنونی عراق را در آن کتابها (الجزیره) نامیده اند

واژه های اراک و عراق بی گمان ریشه از «ار» و «اریا» و ایران، اران، اراک دارند دانشمند گرانمایه آقای حبیب الله نوبخت درباره اراک چنین آورده است(2)

ارائک

علمای لغت این کلمه را بی هیچگونه دلیلی، حبشی دانسته اند، و گوئی، اصلی و سیوطی آنرا نیز «مفرد» پنداشته و من بی گمانم که اصمعی و سیوطی و سایر علما لغت در این باره بخطا رفته اند زیرا:

ارائک جمع اریکه است و اریکه معرب است از کلمه اراکه ARAKE و اراک بفت کاف در فارسی بمعنای تخت پادشاهی در مرتبه اول و بمعنای پایتخت است در مرتبه دوم و بمعنای استانی است که پایتخت پادشاهان دروست، در مرتبه سوم، مگر آنکه عرب این کلمه را در معنای سوم بگونه عراق تعریب کرده است و اصمعی که نام عراق را فارسی دانسته و بمعنای باغستان و نخلستان گرفته است، این لغت را بمعنای «تضمنی» یا «التزامی» شناخته است، زیرا جغرافی نویسان ایرانی و عرب از قرن دوم اسلامی ببعد از سرزمین تیسبون تا تیسفون و از بیستون تا اکباتان و از اکباتان تا باتان را بالجمله ایالات و آبادیهای پایتخت شمرده اند و این امکنه را سراسر با الفاظ، جالیز و پالیز و کاریز و باغستان و بوستان و بهستان و بهشتون توصیف کرده اند.

و کلمه «الکا» بمعنای شهرستان – ولفظ اراک به معنای باغ و کاخ نیز صوری از همین لغت اراک هستند و از هم این دلایل برتر آن است که این لغت بگونه ارایک ARAYK بفتح آخر در اوستا بمعنای بارگاه و تخت گاه و سریر پادشاهی بکار رفته است. (1) و این کلمه در قرآن مجید بمعنای گاه یعنی تخت و تکیه گاه است و خداوند در توصیف اهل بهشت می فرماید «و علی الارائک متکئون» یعنی بر تخت ها و پشتی ها تکیه می کنند و «قرآن» خود نیز این لغت را در سوره الرحمن و در ضمن دو آیه معنی فرموده است


1– تاریخ ماد، دیاکونوف ص 250

1- همان ماخذ ص 215 «دیاکونوف، تاریخ ماد»

1- بررسی خط و الفباء تالیف نگارنده

1- پشت ها گزارش استاد پورداود ح 2 ص 216

1- پشت ها گزارش پور داود ج 2 ص 217

2-اکثر مناطق جغرافیائی در داستان ویس ورامین با استان مرکزی تطبیق می کند.

1- تاریخ ماد دیاکونوف ص 70

2- همان ماخذ ص 72

3- همان ماخذ ص 75

4- همان ماخذ ص 75

5- تاریخ ماد ص 180

1- تاریخ ماد ص 180

2- تاریخ ماد ص 247

3- آیا سیلخازی، همان سیلاخور امروزی نیست؟

1- محدوده لرستان امروزی

2- حدود کزاز و سربند و چرا

1- تاریخ ماد، تالیف .ا.م دیاکونوف ترجمه کریم کشاورز ص 85

1- معرب خره میباشد و خره بمعنی شهرستان و ناحیه است این ویژه پهلویست.

2- ماسپذان = ماسپدان = ماسپتان = ماسپندان = ماه سبذان ، ناحیه ای بوده بین لرستان و خوزستان

3- کتاب البلدان ، ابن فقیه همدانی، ترجمه ح – مسعود ص 23

4- کره = شهر آستانه امروزی نزدیک شازند که کره به کرج تبدیل و تحریف شده و آنگاه کرج ابودلف عجلی نام گرفته

5- برج = شهری بوده است نزدیک کره در سر راه کره به اصفهان

6- شابرخاست- شاپور خواست، شهری بوده است بروجرد (وروگرد و کرج ابودلف)

7- کتاب عجایب المخلوقات، از محمد بن محمود طوسی، بکوشش دکتر منوچهر ستوده ص 281

1- آثار البلاد و اخبارالعباد، ذکریای قزوینی ص 341

1- فرهنگ واژه های اوستا، تالیف احسان بهرامی جلد دوم ص 1073 و ص 1074.

1- فرهنگ زبان پهلوی، تالیف دکتر بهرام فره وشی، از انتشارات دانشگاه تهران ص 375.

1- از نظر زبانشناسی دخیل کلمه ایست که از زبان یک ملت بدون هیچگونه تغییر و دگرگونی به زبان ملت دیگر رفته باشد اما تعریب آن است که حروف واژگان را تغییر دهند. مانند، نرگس فارسی که در زبان عربی وارد شده و بصورت نرجس در آمده برای دستیابی به برخی از واژگان فارسی که وارد زبان عربی شده اند به کتاب سبک شناسی بهار مراجعه فرمائید.

1- گزارشنامه یافقه اللغه اسامی امکنه، تالیف ابراهیم دهگان ص 275.

1- سیمای اراک ج 1 تالیف نگارنده ص 21.

2- لغت فرس، اسدی طوسی ص 376.

1- فرهنگ واژه های فارسی در زبان عربی: محمدعلی امام شوشتری ص 473.

2- دیوان دین در تفسیر قرآن مبین، حبیب الله نوبخت، چاپخانه وزارت اطلاعات و جهانگردی سال 1353 ص 106 و ص 107.

1- مشتقات این الغت را در کتاب زبان بار یافته جلد یکم فصل اراکا بتفضیل یاد کرده ام (نوبخت).

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

باید یاد آور شوم که مطالب فوق حاصل ماه ها اندیشه و تحقیق وهمچنین مکاتبه با سایت

www.araku.ac.ir

است

شهرستان اراک در دهه های گذشته برای جلوگیری از مهاجرت های بی رویه به تهران، تبدیل به یک قطب صنعتی قوی و جاذب نیروی کار گردید، به طوری که اکنون یکی از مراکز مهم صنعتی کشور محسوب می گردد. علی رغم اینکه بعضی رشته های آن کاملا نوپا می باشد، بسیار فعال و از بازدهی اقتصادی خوبی برخوردار است. صنایع کارگاهی و کارخانه ای اراک در یک رده بندی کلی شامل انواع صنایع می‌شود که کارخانه‌های ماشین سازی، کمباین سازی، آلومینیوم سازی، کابل سازی، پتروشیمی و پالایشگاه بیش ترین اهمیت را دارند. علاوه بر این ها کارخانجات مواد غذایی، نساجی و پوشاک سلولزی، شیمیایی، کانی غیر فلزی و برق، ریخته گری، ماشین سازی، تجهیزات، خودروسازی و نیروی محرکه و صنایع سنگین در این شهرستان فعالیت دارند. به طور کلی نزدیک به 700 واحد کارخانه و کارگاه صنعتی در این شهرستان وجود دارد که بیش تر کارخانه های صنعتی استان را در بر می گیرند.
از معادن شهرستان اراک می توان معدن آهن منگنز شمس آباد، سنگ آهک تخت زرد و سنگ لاشه قایناروق را ام برد. علاوه بر این معادن تعدادی سنگ تراورتن، سنگ مرمر و مرمریت در نقاط مختلف شهرستان وجود دارد. رونق صنایع، معادن، کشاورزی و دام‌داری سبب رونق در امر بازرگانی منطقه شده است. گندم، جو، نباتات علوفه ای، انگور، کشمش، سیب، گردو، دام زنده، انواع فرآورده های لبنی، پوست، پشم، مرغ، سیمان، انواع ماشین آلات کشاورزی و صنعتی، نفت تصفیه شده، ‌قند، تولیدات شیمیایی و فلزی، گیوه، قالی، سنگ آهن، و انواع سنگ های لاشه آهکی از جمله صادرات این شهرستان می باشند.

کشاورزی یکی از رشته‌های مهم اقتصادی شهرستان اراک است که به علت داشتن خاک خوب، آب کافی و دشت های وسیع از رونق زیادی برخوردار بوده و بسیاری از فرآورده های آن از قبیل گندم، جو، تره بار، انگور، بادام و سیب جنبه صادرات دارند. به طور کلی حدود 30 هزار هکتار باغ در این شهرستان وجود دارد ومهم ترین منابع آب شهرستان چشمه ها، چاه های عمیق ونیمه عمیق، قنات ها و رودخانه ها هستند. دام‌داری و دام‌پروری از جمله فعالیت‌های مهم اقتصادی شهرستان اراک محسوب شده و با دو روش سنتی و صنعتی صورت می گیرد. به طور کلی دام های شهرستان اراک مشتمل بر گوسفند، بز و گوساله هستند. هم چنین پرورش‌طیور از جمله مشاغلی است که در روستاها بسیار رایج بوده و مرغ از جمله اقلام صادراتی این شهرستان به شمار می رود.

اراک از شهرستان های استان مرکزی است که از شمال به شهرستان ساوه، از باختر به شهرستان‌های همدان و ملایر، از خاور به محلات، از شمال خاوری به شهرستان های تفرش، آشتیان و قم و از جنوب به شهرستان های خمین و سربند محدود می‌شود. مرکز شهرستان اراک از نظر جغرافیایی بین 49 درجه و 38 دقیقه تا 49 درجه و 46 دقیقه درازای خاوری و 34 درجه و 4 دقیقه تا 34 درجه و 7 دقیقه ی پهنای شمالی و ارتفاع 1750 متری از سطح دریا واقع است. شهرستان اراک از سه بخش وفس، خنداب و مرکزی تشکیل شده است. رودخانه های قره‌چای،قره‌کهریز و رود شهراب از مهم ترین رودهای این شهرستان محسوب می شوند.
مسیرهای دسترسی به این منطقه عبارتند از:
– راه آسفالته درجه یک اصلی اراک – قم به سمت شمال خاوری به درازای 130 کیلومتر
– راه آسفالته درجه یک اصلی اراک – اصفهان به سمت جنوب خاوری به درازای 288 کیلومترکه شهرهای مهمی چون خمینی شهر(61 کیلومتری) و گلپایگان (100 کیلومتری) و نجف آباد در مسیر آن قرار دارند.
– راه آسفالته درجه یک اصلی اراک – خرم آباد به سمت جنوب باختری به درازای 237 کیلومتر
– راه آسفالته فرعی اراک – تفرش به سمت شمال خاوری به درازای 85 کیلومتر



این بنا مربوط به دوران قاجاریه است و از آثار ارزشمند و بسیار زیبای منطقه محسوب می شود . این حمام دارای سه قسمت بوده : حمام مردانه ، زنانه و حمام اقلیت های مذهبی و مانند تمام حمام های قدیمی که از آب جاری استفاده می کردند چند متر از سطح خیابان گودتر است . رخت کن حمام با کاشیکاری های بسیار زیبای هفت رنگ تزئین شده و سقف حمام روی هشت ستون قرار دارد که این ستون ها دارای پیچگاه های بسیار زیبا و کاشی های منقوش می باشد . در حال حاضر این حمام به عنوان موزه مورد بازدید علاقمندان قرار می گیرد . بنیانگذار آن شخصی به نام مرحوم حاج محمد ابراهیم خوانساری بوده است                .
این مجموعه کم نظیر در ضلع شرقی خیابان شاهپور قدیم و خیابان دکتر بهشتی «( عباس آباد ) فعلی واقع است . وجه تسمیه آن به واسطه تابلوهای کاشی می باشد . که در ارتباط با چهار فصل سال منقوش گشته و در چهار سمت سربینه حمام مردانه نصب بوده است . بر روی این کاشی های خشتی نقوشی از مناظر طبیعی دیده می شود که احتمالاً حکایت از آن دارد که این حمام در چهار فصل سال می تواند مورد استفاده باشد . همچنین کاشی هایی که نقوش آنها شکارگاهی است و شامل جنگ بین شیر و اژدها و شیر و گاو می باشد که در هر دوی آن شیر حیوان غالب است و به احتمال قوی بدین معنا بکار برده شده که در این حمام گرما به سرما غالب است چرا که شیر در عربی اسد خوانده می شود که یکی از ماه های گرم تابستان است و به این ترتیب مردم را برای ورود به حمام و استفاده از آن مشتاق تر می کرده است . حمام از نظر معماری فوق العاده غنی است و می تواند از نظر سبک معماری و ویژگی های تاریخی و از نظر شهرسازی و ارزش های آن مورد بررسی قرار گیرددر حال حاضر از مجموعه مساحت 1600 متری این بنا 9000 مترمربع آن که شامل سربینه مردانه و گرمخانه است بازسازی و مورد بهره برداری قرار گرفته است که بخش رخت کن مردانه و هشتی بین گرمخانه و رخت کن به موزه تابستانی شناسی تبدیل شده است . اشیاء به نمایش گذاشته شده در آن مربوط به دوران قبل و بعد از اسلام بوده و بخش گرمخانه آن در حاضر تبدیل به موزه مردم شناسی شده که در این قسمت سعی شده از موضوعات مردم شناسی استفاده شود ، اشیاء این بخش شامل ابزار و وسایل روشنایی ، قهوه خانه ، وسایل حمام ، اسناد و قباله ها و قرآن های خطی است . هنرهای سنتی مانند کارگاه گیوه کشی و فرش بافی نیز بخشی از این مکان را به خود اختصاص داده است.                                    .
اولیت هشتی ارتباطی میان در ورودی و سربیه یا رخت کن مردانه قسمت سربینه حمام مردانه هشتی ارتباطی میان گرمخانه و سربینه مردانه ، محل نگهداری آب ، گرمخانه مردانه ، رخت کن ، و سربینه حمام خاص ، گرمخانه حمام خاص ، منبع ذخیره آب گرم ، خزینه حمام مردانه ، قسمت سربینه حمام اقلیت های مذهبی ، قسمت گرم خانه اقلیت های مذهبی _ خزینه کوچک حمام اقلیت ها ، هشتی ارتباط دهنده قسمت سربینه زنانه و در ورودی داخل کوچه ، قسمت سربینه یا رخت کن حمام زنانه ، محل انبار نگهداری آب ، محل نگهداری آب و کارگاه مرمت ، هشتی ارتباطی بین سربینه و گرمخانه حمام زنانه ، خزینه آب سرد که بعدها به صورت دوشی تبدیل شد ، خزینه آب گرم ، فضای هشت ضلعی که ارتباط دهنده بین دو قسمت ها بوده است و مورد استفاده آن در حمام بسیار حائز اهمیت است چون علاوه بر اینکه یا قسمت ورودی را به سربینه ها و یا قسمت سربینه را به گرمخانه ها متصل می کرد باعث تعدیل حرارت نیز می شدیکی از زیباترین بخش های این حمام قسمت سربینه زنانه است که گنبد آن یک پارچه و بدون برپاداشتن ستون بنا شده است و این از نظر معماری با توجه به امکانات کم آن دوران قابل توجه است . حمام زنانه و بخش اقلیت های مذهبی یا خصوصی دارای یک سربینه زنانه است اما گرمخانه آن دارای خصوصی و عمومی است که شاید بتوان گفت در نوع خود بی نظیر باشد                                    .
اما سربینه حمام مردانه با کاشی خشتی هفت رنگ با طرح های متنوع تزئین یافته است و تمام سطوح داخلی آن نیز با کاشی و طرح های اسلیمی و ختایی مزین گردیده است . گنبد اصلی سربینه بر روی هشت ستون اصلی قرار دارد که این ستون ها نیز به شکل هنرمندانه ای کاشی کاری شده و دارای پیچک های بسیار زیبایی است . از جمله ویژگی های معماری سربینه علاوه بر طرح قرینه سازی و رسم بندی ها و نحوه ستون بندی آن همین کاشی کاری ها است که شامل کاشی کاری های قالبی و پیچکی است و تمام سطح سربینه مردانه بوسیله همین کاشی ها تزئین یافته است . شکل های اسلیمی نظیر گل و بوته درختان سرو و صنوبر و انگور و نیز منظره های طبیعی که حاکی از ذوق و احساس هنر کاشی ساز است . مثل نشان دادن چشمه های آب ، رودخانه و گیاهان وحشی که در میان آنها پرندگان شبیه کبوتر و قرقاول در حال نشسته یا پرواز دیده می شوند                              .
از نقوش دیگر کاشی ها می توان به نقش شیر و گاو و یا شیر و اژدها اشاره کرد که به نقوش شکاری معروفند این مکان دارای کاشی کاری هایی به نقش عقاب با شکار مرغابی نیز هست . در سینه هر ستون نقش سربازان و افراد نظامی آن دوره با اونیفورم های مخصوص و رنگ های مخصوص گوناگون با حالت های ایستاده همراه با شمشیر یا تفنگ در دستشان دیده می شود .تمام سربازان دارای واکلسیل های سرشانه و در جاهای متفاوت نظامی آن زمان باشند که با علامت ستاره بر روی سینه هایشان مشخص شده اند . رنگ بکار رفته در کاشی ها بیشتر عبارت است از زرد و آبی لاجوردی و فیروزه ای ، سبز و سفید و مشکی و خاکستری و قرمز و نارنجی است . کاشی های این دوره هم مربوط به زمان قاجار با نقوش سربازان قاجاری است

.

+

بازار اراک

از لحاظ تاریخی بازار هسته مرکزی و اصلی را در زندگی شهر تشکیل می دهد و به طور کلی مرکز تجاری و اقتصادی شهر می باشد. انواع مراکز خرید، فروش، پخش و توزیع کالا و فعالیت های دفتری در آن قرار دارد

بازار دارای دو محور شمالی جنوبی به طول 880 متر بوده به طور کاملاً  مستقیم در مرکز شهر قدیمی از دروازه قبله در جنوب به دروازه راهزان (نام روستایی در شمال شهر اراک است ) در شمال امتداد داشته است که متأسفانه دو گذر از قسمت   شمالی آن تخریب شده است. بازار شرقی غربی به صورت محور عمود بر بازار اصلی قرار دارد این دو بازار در محل چهارسوق یکدیگر را قطع می کنند. طول بازار شرقی غربی نیز 600متر بوده است

سقف بازار از طرف جنوب تا یکصد متر (یک گذر) دو طبقه بوده و ارتفاع سقف آن 8 متر می باشد ولی در سالهای گذشته به علت بی توجهی مسئولین و مالکین قسمتی از سقف ابتدای آن فرو ریخته و سر در زیبای آن در زمان ساختمان بانک ملی (اول بازار) از بین رفته است سقف اول بازار را با صفحات آکوستیکی بسیار زشتی پوشانده اند که تعداد زیادی از قطعات آن آویزان است و وضع زننده ای را به وجود آورده است

عرض بازار از ابتدا تا انتها 5 متر است ارتفاع چهارسوق حدود 13/3 متر دو پوش بوده که از لحاظ زیبایی و فن معماری از بناهای در  خور توجه است عرض بقیه بازار نیز 5 متر است

بازار اصلی به 8 گذر تقسیم شده و طول هر گذر آن حدود 100 متر است . در هر گذر حدود 50 باب مغازه وجود دارد که در جمع بیش از 500 مغازه است. در سالهای اخیر به علت قیمت سرسام آور سرقفلی، تعداد کثیری از مغازه ها را از بافت و فرم اولیه خارج کرده و هر مغازه را به دو باب  مغازه تغییر داده اند در مجموع بازار حدود 20 سراچه و تیمچه دارد از بازار شرقی غربی در زمانهای اخیر به علت ایجاد خیابانهای جدید از دو طرف دو گذر را خراب کرده و تبدیل به خیابان شده اند در شرق خیابان شهر گرد(شهرجرد که از نام روستایی گرفته شده است ) و در غرب خیابان مولوی (که اکنون تا خیابان حصار بیشتر امتداد ندارد و بقیه تخریب شده است )

تیمچه ها و سراها

در مجموعه بازار حدود 20  تیمچه و سرا  وجود دارد که حدود 18 واحد آن در قسمت جنوبی بازار قرار دارند

از جنوب به شمال تیمچه ها بدین قرارند

·         سرای حاج میرزا محمدعلی خان

·         سرای فرائی – طباطبایی که ابتدا جزء مراکز تفریحی و سرگرمیها از قبیل تآتر و چایخانه و غیره بوده است

·         سرای قمی ها که تقریباً  از حالت تجاری بیرون آمده است

·         سرای کریمی که در سالهای قبل حاج نصراله کریمی آن را مرمت نموده است

·         سرای اکبریان که مرکز تجارت فرش است

·         سرای ناظمی که به سرای آقائی معروف است و مرکز تجارت فرش و غیره ودارای سه قسمت میباشد

·         سرای هزاوه ایها – مرکز تجارت فرش

·         سرای کرمانشاهی

·         سرای تقوائی و عدلی

·         سرای کتابفروشها

·         سرای گلشن

·         سرای کاشانی

·         سرای آقائی معروف به نقشینه

·         سرای آقائی معروف به صندوق سازها

·         سرای آقائی مرکز خرازی معروف به سرای یهودیها

·         سرای نوذری معروف به میرزا سمیع یا حاج ملا محمود پدر نوذری، فرش وبلور

·         سرای آقائی شامل دو سرا، سرپوشیده  و باز  – فرش و متفرقه

سرای نوذری

این سرا مرکز یکی از ظریفترین و زیباترین مجموعه تیمچه ها و گالریها را که جهت  تجارت فرش مورد استفاده اند شکل می دهد. ساختمان این سرا دوطبقه است، و راهروهایی در دو طبقه آن و در پشت یک سری ستونها قرار دارند

دسترسی بازار نسبت به این تیمچه قدری نامتقارن بوده و در دوپهلوی مجاور  این سرا  پلکانهایی تعبیه شده است که  به گالریهای طبقه بالا منتهی میشوند و در مرکز قسمت

ورودی به یک تیمچه عظیم با شکوه موازی با آکس بازار وجود دارد و مجموعه توسط

دو سرسرای طویل و مرتفع (دالان بلور فروشها و دالان قائم ) در اطراف این دو سرا به بازار متصل می شودبین گالریها و تیمچه و سرا و در هر دو طبقه دفاتر تجاری با سقفهای  گنبدی نیم دایره وجود دارند که بسیار زیبا می باشند و دارای سقف گنبدی شکل و پنجره های چوبی (معروف به فرانسوی) که بداخل باز می شوند و نیز نرده های محافظتی چوبی کنده کاری شده می باشد

در سالهای اخیر اکثر سراها به علت رکود  بازار فرش وعدم صادرات آن ازرونق افتاده ا ند عدم بیشتر مغازه ها و دفاتر تجارت و تولید فرش درمعرض تعطیل شدن قرار گرفته اند(www.arak200.org :

خانه حسن پور در اراک
این بنا در اولین گذر سمت چپ بعد از چهار سوق بازار اراک ، در مقابل گذر مدرسه سپهداری قرار دارد . در ساخت این بنا دو دوره جداگانه دیده می شود : ضلع جنوبی آن متعلق به دوره قاجار و ضلع شمالی آن مربوط به سال های 1332 هجری قمری است . بنا در دو طبقه شکل گرفته است .

طبقه همکف شامل اتاق های زمستان نشین ، آشپزخانه ، انبارهای آذوقه و ورودی اصلی بنا است و طبقه اول شامل اتاق های شاه نشین و تابستان نشین است . سازه اصلی بنا از خشت تشکیل شده و پی ها را به وسیله سنگ های بزرگ و دوغاب گل آهک ساخته اند . نما سازی بنا با استفاده از آجر ، کاشی ،گچ و قیر است . این بنا همچون بناهای اولیه مسکونی شهر سلطان آباد درون گرا با حیاطی مرکزی است و در سه طبقه جهت شرق ، شمال و جنوب دارای ساختمان هایی است که به سمت حیاط گشوده می شوند. این بنا به عنوان مسکونی مورد استفاده قرار داشت .

پل دوآب

پل دو آب در منطقه سوق الجیشی ((دوآب)) بنا شده و رابط مکان های باستانی بین دشت کزاز در جنوب ، دره شرا در شمال ، منطقه لرستان در غرب و هم چنین ناحیه اراک در شرق است .

در مجموع طول پل 130 متر و عرض آن بین 5/5 تا 7/5 متر نوسان دارد و بلندترین نقطه پل از کف رودخانه 5/7 متر ارتفاع دارد .

این پل دارای هشت چشمه بزرگ و کوچک با طاق های تیزه دار است . هر پایه از جلو دارای موج شکن تیز و از پشت دارای پشتیان است . مصالح ساختمانی به کار رفته در پل عبارتنداز : سنگ ، آجر و گل آهک . بنای پل از پایین به بالا به ارتفاع حدود 2/1 متر سنگ کاری شده و فاقد عناصر تزیینی است . امروزه از این پل جهت عبور احشام و عبور و مرور مردم استفاده می شود.

قلعه حاج وکیل
این بنا مربوط به دوران قاجاریه است . بانی این بنا در اصل یک شرکت تجاری انگلیسی سویسی الاصل به نام ((زیگلر)) بود که پس از انحلال ،قسمتی از آن توسط یکی از متمولین شهر اراک به نام ((حاج محمد حسین میثمی وکیل)) مشهور به ((حاج وکیل)) خریداری شد و از آن پس به نام قلعه حاج وکیل شهرت یافت .

با توجه به این که اراک یکی از مراکز مهم فرش ایرانی بوده است ،بسیاری از کمپانی های خارجی امتیاز تجترت فرش خود را در زمان ناصرالدین شاه به دست آورند. این کمپانی ها که تعداد آن ها به بیش از چهارده کمپانی می رسید ، به منظور در انحصار داشتن همه مراحل تولید، اقدام به احداث مجموعه وسیعی در سمت شرق شهر اراک نمودند که در آن زمان خارج از شهر قرار داشت . این مجموعه شامل کارگاه های تولید فرش ، رنگرزی و محل های مسکونی آنان بود . این بنا با نظارت انگلیسی ها ساخته شد. پس از انحلال شرکت ها و کنسولگری آن ها قسمتی از مجموعه فوق توسط حاج وکیل خریداری شد .

ساختمان فعلی بخش کوچکی از کل مجموعه اولیه است که در ساختمان های مسکونی جدید محصور شده است . این بنا شامل  حیاط ،ایوان ، شبستان ، قسمت همکف و بالا خانه است و مساحتی حدود نهصد متر مربع را شامل می شود و در محوطه ای به مساحت سه هزار و هشتصد متر مربع قرار دارد . این بنا در بخش شمالی برون گرا و در بخش جنوبی دارای یک بخش نیمه درون گرا (یک حیاط مرکزی) است . بخش برون گرای شمالی شامل یک ایوان سرتاسری است که از ستون های آجری متعددی تشکیل شده است و سر ستون های آن دارای تزیینات ساده و زیبایی است . از زیر زمین این بنا به عنوان انبار استفاده می شده و در بالای طبقه همکف کلاه فرنگی بسیار زیبایی دیده می شود. بخش هایی از پوشش بیرونی این بنا به وسیله کاشی های نره لعاب دار تزیین شده است. داخل بنا تزیینات خاصی وجود ندارد . پنجره های قلعه نیز توسط شبکه های چوبی محافظت می شود. این بنا که امروزه در خیابان شهید چمران ( نیسانیان) اراک قرار دارد.

منبع :رحم دل ،محمد ، کاظمی دهقی ،قاسم ،سیمای میراث فرهنگی استان مرکزی (1383).

+ نوشته شده توسط صباح در جمعه سوم فروردین 1386 و ساعت 11:40 | یک نظر کلیساها ی شهر اراک

کلیسای مسروپ مقدس

کلیسای مسروپ مقدس در محله مسکونی و قدیمی ارامنه ،در مجاورت خیابان شهید دکتر چمران (نیسانیان ) شهر اراک قرار دارد . در سنگ نبشته بالای سر در ورودی این بنا به خط ارمنی آمده است: ((کلیسای مسروپ مقدس در زمان خورن و با همیاری ارامنه کزاز ،کمره هفت جامپلق و بور به سال 1914 میلادی ساخته شده است )).بنابراین ،بنا مربوط به دوره قاجاریه است .

وجود شرایط مناسب اقتصادی در اراک و دهکده های ارمنی نشین لیلیان ،مهاجران و شازند در این منطقه از جمله عوامل ساخت این کلیسا بوده است .

این بنا در یک محوطه بزرگ ساخته شده است و دارای چهار ساختمان مدرسه ،تالار اجتماعات ،منزل کشیش و کلیسا است . علاوه بر آن ،در سمت جنوب غربی حیاط با ساخت و نصب یک چلیپای بزرگ ،نماد شهدای ارامنه در طول تاریخ مانند شهدای ارامنه در جنگ تحمیلی را گرامی داشته اند .

نقشه کلیسا مستطیل شکل و از سه قسمت تشکیل شده است: قسمت مردم نشین، محراب و دو اتاق جانبی در مجاورت محراب. در مرکز کلیسا چهار ستون هشت ضلعی قسمتی از وزن طاق های باربر و گنبدهای یک پوش را تحمل می کنند . وزن سایر گنبدها و طاق ها بر روی جرزها انتقال می یابند .

کلیسای امانوییل

این کلیسا در شهر اراک ،حد فاصل پل برق و پل فرنگی قرار دارد و در سال 1942 میلادی مطابق با سال 1321 هجری .شمسی تاسیس شد . این کلیسا متعلق به پیروان حضرت مسیح (ع) شاخه پروتستان است .در حال حاضر این کلیسا با ریاست کشیش ((رهچرا)) در روزهای یک شنبه پذیرای مومنین مسیحی است .

منبع :رحم دل ،محمد ، کاظمی دهقی ،قاسم ،سیمای میراث فرهنگی استان مرکزی (1383).

ارگ حکومتی اراک

مجموعه ارگ تاریخی و حکومتی شهر اراک که امروزه جز منزل سپهدار(که آن هم درحال باسازی است) چیزی از آن باقی نمانده است ، از بناهای عصر قاجاریه است و در خیابان ادبجو ،روبه روی خیابان شهید کلاهدوز و انتهای کوچه شهید رنجبر قرار دارد . این مجموعه به مباشرت یوسف خان گرجی (سپهدار اعظم) هم زمان با احداث نخستین پایه ها و نشانه های شهر اراک در زمان فتحعلیشاه قاجار بنا شد .

هسته و چهارچوب ساختاری اولیه شهر قدیم اراک (سلطان آباد ) از چهار بخش اصلی تشکیل می شده است :

– بازار در مرکز شهر .

– محله مسکونی حصار واقع در غرب بازار .

-محله مسکونی قلعه واقع در شرق بازار.

-عمارت های دیوانی شامل برج شیشه ،منزل سپهدار اعظم ،عمارت نظمیه و ….

نقشه سلطان آباد (اراک قدیم) که آخرین نمونه شهر سازی ایرانی ،اسلامی است ،به صورت چهار گوش شکل گرفته و در ناحیه شمال غربی آن مقر حکومتی (مجموعه ارگ حکومتی) قرار داشته است . مقر حکومتی توسط دیواری از بدنه شهر جدا می شد و در اصل در خارج از متن اصلی شهر سلطان آباد قرار داشت . مقر حکومتی یا ارگ حکومتی به عنوان مرکز حکومت و محل سکونت حاکم و دیوانیان و برخی نهادهای حکومتی بود .

از مجموعه عظیم ارگ تا سال 1340 شمسی تنها عمارت نظمیه ، خانه سپهدار و برج شیشه باقی بوده است. این مجموعه به سبب اهمیت تاریخی، فرهنگی توسط سازمان حفاظت از آثار باستانی در سال 1354 شمسی در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید. متاسفانه بر خلاف قانون در سال 1361 شمسی،این اثر ارزشمند تقریبا به طور کلی تخریبشد و جز پایه ها و قسمتی از زیر زمین منزل سپهدار چیزی از این مجموعه باقی نمانده است .

برج شیشه :بنای برج شیشه که یکی از سازه های معروف این مجموعه بود ، بنایی دوازده ترکی متشکل از سه طبقه مجزا است. دو طبقه بالا دارای تزئینات آجری و کاربندی های کاشی بوده است . قطر بزرگ این برج که در کف بیضی شکل است،دوازده و قطر کوچک آن هشت متر است . این برج به دلیل تزئینات کاشی کاری معلقی با طرح های زیبای لوزی شکل که در طوق آن به کار رفته بود، از فاصله دور براثر تابش نور آفتاب درخشندگی و تلالو خاصی داشت و از این رو به برج شیشه معروف شد .

منزل سپهدار اراک : در جوار این برج یک ساختمان دو اشکویه یا زیر زمین قرار دارد که به منزل سپهدار معروف است . عمده تزئینات به کار رفته در این بنا کاشی های معلقی در نمای شرقی و جنوبی آن است . زیر زمین بنا که در حقیقت حوضخانه نیز محسوب می شود ، دارای تزئینات بسیار زیبای رسم بندی است که از چهار ستون شروع می شود و ادامه آن در وسط شمسه بزرگی را شکل می دهد. این شمسه با طرح های گل و بوته و کاشی تزیین شده و در نوع خود کم نظیر است. با پایان یافتن مرحله آجر کاری این منزل ، مرحله آرایه بندی و نصب تزئینات آن در حال اجرا است .

منبع :رحم دل ،محمد ، کاظمی دهقی ،قاسم ،سیمای میراث فرهنگی استان مرکزی .

ارامنه اراک

در زمان شاه عباس صفو ی گروه زیادی از ارامنه در حدود سال های 1605 و 1606 میلادی از نواحی قفقاز و ارمنستان روسیه به اصفهان کوچ داده شدند . مهاجرین به اصفهان را به دو قسمت کرد : صنعت گران را در قسمتی از اصفهان که بعد ا جلفا خوانده شد و کشاورزان را در چهار محال و فریدن سکنی داد . اکثر ارامنه فعلی اصفهان از اعقاب همان مهاجرین می باشند .

ارامنه مناطق چهار محال و فریدن کم کم در روستاهای اطراف پراکنده گردیده و در بسیاری از روستاهای استان لرستان و مرکزی کنونی (به مرکزیت اراک ) نیز ساکن شدند و به امر کشاورزی. دامداری و تولید صنایع دستی از جمله فرش پرداختند . در سال 1932 میلادی (1311 ه.ش) 5870 نفر ارمنی در حوزه ((بربرود)). 2632 نفر در حوزه ((جاپلق)) 3510 نفر در حوزه ((کمره)) و 4156 نفر در روستاهای ((کزاز)) استان مرکزی سرشماری گردیده اند. کتاب ((ارامنه ایران (از سال 1941تا 1979))که در سال 1989 میلادی در ایروان به چاپ رسیده اطلاعات جامعی در مورد تعداد ارامنه چهار منطقه فوق الذکر به دست می دهد .

((بربرود))در گذشته این ناحیه جزیی از استان اصفهان بوده ولی بعدا جزو استان مرکزی شده است .این منطقه در غرب اصفهان و اطراف اراک واقع شده است . در سال 1933 بربرود دارای 22 روستای ارمنی نشین بوده است که در این روستا 937 خانوار ارمنی با 5870 نفر زندگی می کرده اند . اسامی این روستاها عبارتنداز : آب باریک – ازنا –آناوش- بارگلا – بورگ (برج) – گایگان – گوژ – گوران – داری چا – دهنو – خورزند – هندا – مغاک قره کهریز – نصرآباد – شاوراوا – چارباغ – جان خوش – سنگ سفید – پهراه – کنز و فرج آباد . در این روستاها ارامنه و مسلمانان با هم زندگی می کرده اند . در سال 1946 میلادی بربرود 19 روستای ارمنی نشین داشت که ارامنه 7 روستای آناوشی – بورگ – پهراه – شاوراوا – چارباغ بالا – جان خوش و کنز (کوه سر ) به ارمنستان مراجعت می کنند و ما بقی روستاها می مانند که اکثر آنها نیز به تهران و شهرهای بزرگ و تهدادی نیز به مناطق دیگر کوچ می کنند. در سال 1952 این منطقه 8 روستای ارمنی نشین داشت با 1132 نفر جمعیت که در سال های بعد به تدریج ارامنه از آنجا مهاجرت کردند به طوری که در سال1967 میلادی تنها در خورزند 18 جفت و فرج آباد 4 جفت رعیت (کشاورزی ) مربوط به ارامنه بوده است که در سال 1969 میلادی این تعداد در خورزند 4 جفت و در فرج آباد 10جفت می شود .

((جاپلق )):همسایه بربرود بوده و تعدادی روستای ارمنی نشین داشته که در سال 1946 میلادی بیشتر ساکنان ارمنی این منطقه به ارمنستان مراجعت می کنند و مابقی که معدودی از جماعت را تشکیل می دادند به تهران مهاجرت می نمایند.

((کمره )): کمره در شمال بربرود و جاپلق قرار دارد . در سال 1932 میلادی ارامنه در 8 روستای این منطقه به نام های لیلیان – قورچی باشی – چارتاق (چارباغ) – مزرعه –  رباط (مخروبه ) –ساکی –– دره شور و قانیان ماشیان زندگی می کرده اند .

در سال 1946 معدودی از ارامنه این منطقه به ارمنستان رفتند و کثیری از آنها به تهران و سایر شهرها مهاجرت نمودند . به طوری که در سال 1952 این منطقه در هفت روستا جمعا 2158 خانوار داشته است . در سال 1962 تنها در روستای لیلیان 60 و در سال 1967 تنها 4 خانوار ارمنی ساکن بوده اند و اکثر ساکنین ان به تهران مهاجرت کرده اند .

((کزاز)) : این منطقه چسبیده به چاپلق و کمره در شمال غربی این دو منطقه و در فاصله 30 کیلومتری اراک قرار دارد . در سال 1932 این منطقه دارای 15 روستای ارمنی نشین با 4156 خانوار ارمنی بوده است . از این منطقه در سال 1946 تعداد کمی از ارامنه به ارمنستان مهاجرت کردند و در 10 روستای این منطقه – ارامنه به مرور زمان کم شدند . تا سال 1962 میلادی ارامنه در 5 روستای ذیل سکونت داشته اند : دو قلعه حسین آباد و مهدی آباد – حسین آباد – مهاجران – همریون – کلاوه و عباس آباد .

در سال 1967 فقط 2 روستای ارمنی نشین عباس آباد و کلاوه در این منطقه وجود داشت . در اوایل سال 1970 فقط در این روستا ارامنه زندگی می کرده اند و کلا 10 خانوار بوده اند که در کارخانه قند شازند اشتغال داشته اند

ارامنه اراک

اولین نشان حضور ارامنه در شهر اراک را می توان در کتاب ((سالنامه همگان ))نوشته ((گاروگورگیان )) یافت . در این کتاب که به سال 1958 میلادی به زبان ارمنی در بیروت چاپ گردیده آمده است (( تعداد معدودی از ارامنه جلفای اصفهان بین سال های 1903 و 1902 به عنوان منشی و حسابدار در کنسولگری انگلستان در اراک ساکن شدند.

در سال 1905 میلادی تعداد 8 خانوار ارمنی در اراک ساکن بودند . رونق صنعت فرش بافی در اراک باعث شد که تجار ارمنی روانه این شهر شده و مراکز فرش بافی در این شهر دایر نمایند که از جمله تجار بزرگ ارمنی سکونت یافته در اراک میتوان (گاراگوزیان ))

((گیو لبنگیان)) –  ((تافشانچیان)) –((تلفیان)) و … را نام برد . به همین دلیل از چهار منطقه اطراف اراک و همچنین از جلفای اصفهان ارامنه جهت کار در مراکز فرش بافی راهی اراک شدند که باعث ازدیاد جماعت ارامنه گردید )) (گورگیان . گارو. سالنامه همگان 381)

چهار منطقه ارمنی نشین فوق الاشاره همچنان که قبلا نیز توضیح داده شد عبارتنداز : کزاز – بربرود – جاپلق و کمره .

آقای پهلوانیان در کتاب ((ارامنه ایران (از سال 1941 الی 1979) که به زبان ارمنی و در ایروان چاپ گردیده است در خصوص ارامنه اراک می نویسید :

((اراک در استان مرکزی ایران است و مرکز ان اراک است . در گذشته به نام سلطان آباد معروف بوده و پایه گذار آن یوسف خان ارمنی بوده که فرمانده گردان سپاه بوده است . ارامنه بین سال های 1902 تا 1903 به اراک آمدند و در آن زمان بازرگانان ارامنه در اراک کارگاه های قالی بافی و مراکز تجاری دایر کردند .چهار منطقه بوده و این ارامنه از همین چهار منطقه ارمنی نشین اطراف اراک به نامهای کزاز – کمره – چاپلق و بربرود و تعدادی نیز از جلفای اصفهان بوده اند که نزد بازرگانان جهت کار می آمدند و به همین دلیل روز به روز بر جمعیت انان افزوده شده به طوری که در دهه اول قرن بیستم به عنوان یکی از پر جمعیت ترین شهرهای ارمنی نشین – مرکز اجتماعات ارامنه مناطق چهار گانه فوق گردید ))]پهلوانیان .ح .ل. ارمنه ایران …26[

با توجه به مستندات فوق می توان به این نتیجه رسید که حضور ارامنه در اراک در درجه اول به دلایل اقتصادی بوده است زیرا ابتدا در کنسولگری انگلستان به کار مشغول می گردند و در حدود سال های 1284 و 1283 هجری شمسی با توجه به رونق صنعت فرش بافی برخی از تجار ارمنی مبادرت به سرمایه گذاری در این صنعت نموده و خود باعث جذب ارامنه اطراف شهر اراک به عنوان کارگر در کارگاه های فرش بافی می گردند .

از سوی دیگر در همان ابتدای حضور ارامنه . می توان سه طبقه اجتماعی را از همدیگر متمایز نمود . طبقه تحصیل کردگان و باسوادان که به عنوان منشی و حسابدار مشغول به کار بوده اند . طبقه تجار و بازرگانان و طبقه کارگر .

از سوی دیگر برخی از این ارامنه – از ارامنه ایران نبوده اند و گاهی به عنوان نماینده کمپانی های فرش بافی اروپا و آمریکا از خارج به ایران و اراک آمده و پس از اتمام کار مجددا به خارج کشور مراجعه نموده اند که از جمله می توان به نمایندگان کمپانی(ازمیر) اشاره کرد . لذا می توان گفت ارامنه اراک از سه حوزه به این شهر مهاجرت کرده اند :

1- ارامنه شهرستان های اطراف اراک که عمدتا کارکنان شرکت های فرش بافی را تشکیل می داد ند.

2- ارامنه اصفهان که به عنوان منشی و حسابدار فعالیت می کرده اند .

3- ارامنه ترکیه و ارمنستان که به عنوان بازرگانان عمده و تجار و صاحبان کارگاه های بزرگ قالی بافی به اراک آمده بودند .

لازم به ذکر است که تاسیس کنسولگری انگلستان با رونق صنعت فرش بافی در اراک مصادف بوده است به طوری که (( این کنسولگری در محل کمپانی زیگلر دایر گردید و این کمپانی کار کنسولی را انجام می داد . پس از انحلال شرکت و کنسولگری . آن محل را یکی از بزرگان اراک به نام ((حاج وکیل )) خریداری می نماید که تا این اواخر بنام قلعه وکیل معروف است )) ]محتاط .محمدرضا. سیمای اراک .496[

ارامنه در صنعت فرش بافی نقش شایانی را ایفا نموده و شرکت های بزرگی را در شهر اراک تاسیس کرده اند که از آن جمله می توان به کمپانی معروف ((ازمیر)) یا ((شرق)) اشاره نمود (محل کار این شرکت در حدود کوچه الکه بوده است )]محتاط.محمدرضا . سیمای اراک .496 [

به نوشته آقای رضا وکیلی طباطبایی تبریزی در کتاب تاریخ عراق (اراک) :

((این شرکت به شرامت انگلیسی ها و عثمانی ها سرمایه خیلی عمده چند برابر کمپانی زیگلر در عراق بساط خرید و فروش و معامله فرش کلی را گسترده و «ترابیان»نام ارمنی ازمیری مدیر ان تجارتخانه بود . بعد از چند سال او از سلطان آباد به جهت افراط کاری ها در امر اقتصادی به تهران رفت . به جای آن مسیوز کین ارمنی ازمیری تبعه عثمانی وارد شده و مشغول داد و ستد گردید و فرش زیاد به آمریکا می فرستاد . دستگاه این تجارتخانه خیلی عمده هنوز موجود است . تاسیس تجارتخانه ازمیر و یا شرث از سال ….. است ]وکیلی طباطبایی تبریزی. رضا.تاریخ عراق (اراک)ج 4. [412

علاوه بر این کمپانی دیگر معتبر آن زمان که به دست ارامنه اداره می شد شرکت ((قراگوزیان)) یا ((گاراگوزیان )) بود که محل آن در حدود خیابان حجازی بوده و با حدود 200دار قالی فعالیت چشم گیری داشته است ]محتاط.محمدرضا .سیمای اراک .499[

جمعیت ارامنه اراک

برخی کارمندان شرکت زیگلر و کنسولگری انگلستان را می توان اولین مسیحیان اراک دانست . پس از آن در سال 1283 شمسی (1322 قمری و 3 – 1902 میلادی ) تعدادی از ارامنه جلفای اصفهان به عنوان منشی و حسابدار در کنسولگری انگلستان در اراک مشغول به کار می گردند .

به نوشته سالنامه همکان ((در سال 1284 شمسی (1324 قمری – 1905 میلادی ) تعداد ارامنه اراک به 8 خانوار می رسد. در سال 1325 شمسی (1946میلادی ) پس از جنگ جهانی دوم به دلیل تخلیه ارمنستان . تبلیغات وسیعی جهت مهاجرت دادن ارامنه ایران به ارمنستان صورت گرفت و از علاقه مندان با دادن وعده خانه . کار و امکانات ثبت نام به عمل می امد . این تبلیغات با استقبال ارامنه مواجه شده و در نتیجه خانواده های زیادی از ارامنه شهرستان ها از جمله اراک به تهران هجوم آوردند که این موضوع باعث افت شدید جکعیت ارامنه شهرستان ها گردید ]گورگیان . گارو . سالنامه همگان 382[

مرحوم دهگان در کارنامه ذیل وقایع سال 1325 شمسی می نویسید :

((25 تیرماه … در این ایام دسته دسته از ارامنه اراک به طرف ارمنستان کوچ می کنند گویا عده ارامنه باقیمانده به خمس هم نرسی)). ]دهگان .ابراهیم .کارنامه یا دوبخش دیگر از تاریخ اراک .246[

در سال 1329 (1950میلادی ) جمعیت ارامنه اراک بالغ بر 801 نفر بوده است (374 تن مرد و 427 تن زن) و در همین زمان جمعیت شهر اراک را بالغ بر 19000نفر ذکر کرده اند .]محتاط. محمدرضا . سیمای اراک.193[

رضا وکیلی طباطبایی که احتمالا در سال 1334 شمسی در اراک حضور داشته چنین می گوید (( از ملل متنوعه تبعه ایرانی در عراق نسبه خیلی کم است . در شهر سلطان آباد از جماعت ارامنه زیادتر از بیست خانوار نیست . دلی دهات کزاز از دهاتیان آن فرقه 456 خانوار در محال شراء در دهات متفرقه 59 خانوار از قدیم بوده اند که شماره آنها از دوهزار نفر زیادتر است . در کمره نیز سکنی دارند و این جماعت در دهات عدیده کزاز در چهار قریه از ماء و عباس آباد و کلاوه و مهاجران چهار مدرسه ابتدایی دایر دارند که در آنجاها السنه فارسی و ارمنی و روسی یاد می دهند . در امور مذهبی .اینها تابع خلیفه بزرگ اصفهان هستند خلیفه هورن معروف کشیش آن جماعت است .)) ]طباطبایی تبریزی . رضا تاریخ عراق(اراک).400[

در ابانماه سال 1335 برای اولین بار سرشماری عمومی به صورت علمی در ایران انجام گرفت . در این سرشماری اراک جزو استان مرکزی به مرکزیت تهران بوده است . جمعیت شهر اراک 58998 نفر تخمین زده می شود . طی همین سرشماری ((جمعیت مسیحیان استان مرکزی (به مرکزیت تهران) 68811نفر برآورده می گردد که 09/60 درصد کل مسیحیان کشور را شامل می شده و از این تعداد 30/39 درصد نیز ارمنی بوده اند ]امانی .مهدی .بررسی دموگرافیک اقلیت های مذهبی در ایران

طی سرشماری نفوس و مسکن سال 1345 جمعیت استان مرکزی 4979081 نفر برآورد می گردد که شهرستان اراک 350055 نفر و جمعیت مسیحی آن شامل 1050 نفر ارمنی .2 آشوری و 37 نفر سایر بوده است . در همین زمان جمعیت شهر اراک 71925 نفر برآورد شده است .

بر اساس نتایج سرشماری سال 1345 در شهرستان تفرش 6 مسیحی که 4 نفر آن ارمنی .در شهرستان خمین 54 مسیحی که 47 نفر آن ارمنی و در شهرستان محلات 21 مسیحی که 17 نفر آن ارمنی بوده زندگی می کرده اند .]آمارنامه استان مرکزی .سال 1350.

طبق سرشماری سال 1355 .کل جمعیت شهر اراک 116832 نفر و مشتمل بر1449 خانوار بوده است که 4/ درصد آن را پیروان دیگر ادیان تشکیل می داده است . طبق سرشماری سال 1365 تعداد مسیحیان شهرستان اراک 840 نفر بوده است . که از این تعداد 16 نفر در روستاها و ما بقی در شهر اراک زندگی می کرده اند و شامل408 نفر مرد و 416 نفر زن بوده اند . طی همین سرشماری مسیحیان شهرستان های تفرش 2 نفر .خمین 48 نفر . ساوه 135 نفر و سربند 25 نفر گزارش شده اند و شهرستان های آشتیان و محلات فاقد جمعیت مسیحی بوده اند ]آمارنامه استان مرکزی سال 1365[

بر اساس سرشماری سال 1375 تعداد مسیحیان شهر اراک که غالبا از ارمنه می باشند 561 نفر بوده که شامل 288 مرد و 283 نفر زن بوده اند . طی همین سرشماری در شهرستان آشتیان 3 مرد (احتمالا دانشجو ) دلیجان 1 نفر مرد . ساوه 24 نفر (14 نفر مرد و 10نفر زن) و در شهرستان سربند 8 نفر مسیحی زندگی می کرده اند .و در شهرستان های خمین . محلات و تفرش کسانی از آنان سکونت ندارد.]مرکز امار ایران 1-32030استان مرکزی جدول 3[

بنابراین در مقایسه مشخص می گردد که در طول یک دهه از تعداد مسیحیان استان بخصوص شهرستان خمین بسیار کاسته شده است .

منبع : فصلنامه راه دانش شماره -13-14 راه دانش –-مقاله ارامنه اراک وهنر –نویسنده علی آقابابا
نگاهی به ارامنه اراک

ارامنه اراک از دیر باز در روستاهای اطراف شهر زندگی می کردند . پس از آن که اراک مرکز روستاهای اطراف شهر شد گروه کثیری از ارامنه روستا نشین به شهر آمدند و در جوار مسلمنان با ایجاد مشاغل مولد و تاسیس کلیسا و مدرسه روزگار را در کمال آرامش و آسایش می گذراندند .

از سوی دیگر پس از جنگ جهانی اول که ارمنستان در جرگه کشورهای سوسیالیستی قرار گرفت جماعتی که آن رژیم نوپا را بر نمی تافتند از مرز ارس گذشتند و در شهرهای ایران مسکن گزیدند. از آن جمله عده کثیری به اراک آمدندبه طوری که طبق آمار تخمینی سالنامه معارف عراق تعداد ارامنه ساکن شهر در سال های 15-1314 هجری شمسی در حدود پانزده هزار نفر بوده است .

حضور ارامنه در اراک تاثیر فوق العاده ای در اوضاع اقتصادی و فرهنگی داشت این اقلیت در سال 1286 هجری شمسی مدرسه شرف را تاسیس کردند و نمایندگی اغلب کمپانی های بزرگ فرش اروپا و امریکا به عهده آنها بود . علاوه بر این بیشتر پزشکان تحصیل کرده اولیه شهر از ارامنه بودند .به هر حال در سال 1325هجری شمسی مهاجرت ارامنه از اراک شروع شد .

ابراهیم دهگان می نویسد (( در این ایام (1325)دسته دسته از ارامنه اراک به طرف ارمنستان کوچ می کنند . گویا عده ی ارامنه باقیه به خمس هم نرسد ))

منبع (( تاریخ اجتماعی اراک – مرتضی ذبیحی ))